گنجور

شمارهٔ ۵۰۱

بت پرستی می کنم جا در کلیسا گر کنی
کعبه خواهد شد کلیسا منزل آنجا گر کنی
از رخ زیبا ید بیضای موسی باشدت
نی عجب از لب هم اعجاز مسیحا گر کنی
زاهد از روز قیامت کی دیگر گوید سخن
از قد وقامت قیامت را تو بر پا گر کنی
غارت دل میکنی ناخورده می از چهر خویش
چون کنی رخساره را گلگون ز صهبا گر کنی
از طبیبان کی دگر منت کشم در روزگار
از لبان خویش دردم را مداوا گر کنی
خوی را ای دل به شمع عارضش پروانه کن
نیستی در عاشقی مردان پروا گر کنی
همچومن شاید بلند اقبال گردی در جهان
ازجهان واله آن ترک تمنا گر کنی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بت پرستی می کنم جا در کلیسا گر کنی
کعبه خواهد شد کلیسا منزل آنجا گر کنی
هوش مصنوعی: اگر در کلیسا معبودانی را بپرستم، اگر تو بخواهی، کلیسا به کعبه تبدیل خواهد شد و آن جا محل عبادتم خواهد بود.
از رخ زیبا ید بیضای موسی باشدت
نی عجب از لب هم اعجاز مسیحا گر کنی
هوش مصنوعی: زیبایی تو مانند ید بیضاء موسی است، و شگفتی نیست که لب‌های تو نیز چون معجزه مسیح (ع) تأثیرگذار باشد، اگر اراده کنی.
زاهد از روز قیامت کی دیگر گوید سخن
از قد وقامت قیامت را تو بر پا گر کنی
هوش مصنوعی: زاهد در روز قیامت دیگر صحبت از قامت و اندازه قیامت نمی‌کند، چرا که اگر تو قیامت را بر پا کنی، هیچ‌کس به این مسائل اهمیت نخواهد داد.
غارت دل میکنی ناخورده می از چهر خویش
چون کنی رخساره را گلگون ز صهبا گر کنی
هوش مصنوعی: دل را به سرقت می‌بری بی‌آنکه می‌نوشی از چهره‌ات، چون رخساره‌ات را از شراب سرخ بیارایی.
از طبیبان کی دگر منت کشم در روزگار
از لبان خویش دردم را مداوا گر کنی
هوش مصنوعی: دیگر از پزشکان انتظار ندارم که به من کمک کنند. اگر تو بتوانی با لبان خود دردهایم را درمان کنی، برایم کافی است.
خوی را ای دل به شمع عارضش پروانه کن
نیستی در عاشقی مردان پروا گر کنی
هوش مصنوعی: ای دل، خودت را مانند پروانه‌ای بدان که دور شمع زیبایی می‌چرخد. در عشق، اگر ترسی به دل راه ندهی، هیچ وجودی نخواهی داشت.
همچومن شاید بلند اقبال گردی در جهان
ازجهان واله آن ترک تمنا گر کنی
هوش مصنوعی: شاید تو نیز در این دنیا به خوشبختی و سعادت برسی، اگر بخواهی و به معشوق خود توجه کنی.