شمارهٔ ۴۹۸
عجب از چشم سیه راهزنی
آفت جان ودل مرد و زنی
هم به خد عبرت ماه فلکی
هم به قد غیرت سروچمنی
نه چه گفتم توکجا ومه وسرو
که تو هم گلرخ وهم سیم تنی
گو نیارند دگر مشک به فارس
که تو از زلف ختا وختنی
جان به در کی برد ازدست تو دل
بسکه جادوگر وپرمکر و فنی
شکر از هند نیارند دگر
بسکه شکر لب وشیرین دهندی
اگر ای دل تو بلنداقبالی
دایم ازچیست که اندر حزنی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عجب از چشم سیه راهزنی
آفت جان ودل مرد و زنی
هوش مصنوعی: عجب اینکه چشمان سیاه چگونه به آرامی جان و دل مرد و زنی را میدزدند.
هم به خد عبرت ماه فلکی
هم به قد غیرت سروچمنی
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت ماه و سرو اشاره دارد. در آن، جمال و جذبهی ماه در آسمان و قد بلند و زیبا مانند سرو در میان درختان تشبیه شده است. این بیانگر زیباییهای طبیعی و مقایسهی آنها با یکدیگر است.
نه چه گفتم توکجا ومه وسرو
که تو هم گلرخ وهم سیم تنی
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و بیان میکند که او تنها و یگانه است. معشوق نه تنها به خاطر زیبایی ظاهری، بلکه به خاطر ویژگیهای خاص خود، در دل شاعر جای دارد و برای او مانند گل و سرو است که زیبایی و عشق را در دنیای او نمایان میسازد. به عبارت دیگر، شاعر از عشق و اشتیاق خود برای معشوق سخن میگوید و او را در مقایسه با دیگران منحصر به فرد و دوستداشتنی توصیف میکند.
گو نیارند دگر مشک به فارس
که تو از زلف ختا وختنی
هوش مصنوعی: دیگر نیازی به آوردن مشک به فارس نیست، زیرا تو با زلف ختاییات، همه چیز را به دست آوردهای.
جان به در کی برد ازدست تو دل
بسکه جادوگر وپرمکر و فنی
هوش مصنوعی: جانم از دست تو به تنگ آمده است، زیرا دل به قدری مجذوب جادوگری و فریبندگی تو شده که نمیتوانم به راحتی رهایی یابم.
شکر از هند نیارند دگر
بسکه شکر لب وشیرین دهندی
هوش مصنوعی: دیگر نیازی به آوردن شکر از هند نیست چرا که لبهای شیرین خودشان مثل شکر میمانند.
اگر ای دل تو بلنداقبالی
دایم ازچیست که اندر حزنی
هوش مصنوعی: اگر ای دل، تو همیشه خوششانس هستی، پس چرا همیشه در غم و اندوه به سر میبری؟