گنجور

شمارهٔ ۴۹۱

بوسه دل از لعل جان بخشت هوس داردهمی
فرصت ار یابد ببوسد تا نفس دارد همی
گرچه مستان از عسس دارند بیم جان ولی
بیم جان ازچشم مست تو عسس دارد همی
از قفس باشند مرغان درگریز اما مرا
مرغ دل در کوی تومیل قفس دارد همی
بی سبب نی خالهای دلفریبت کنج لب
هر کجا حلوا بود آنجا مگس دارد همی
از غم عشقت بلنداقبال اندر روز و شب
ناله های زار مانندجرس داردهمی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بوسه دل از لعل جان بخشت هوس داردهمی
فرصت ار یابد ببوسد تا نفس دارد همی
هوش مصنوعی: دل شوق بوسه‌ای از لب‌های سرخ و زیبای محبوبش دارد و اگر فرصتی دست دهد، می‌خواهد تا زمانی که زنده است آن بوسه را بچشد.
گرچه مستان از عسس دارند بیم جان ولی
بیم جان ازچشم مست تو عسس دارد همی
هوش مصنوعی: هرچند که نوشیدگان شراب از نگهبانان ترس دارند و نگران جان خود هستند، اما خود نگهبانان از نگاههای مست تو می‌ترسند.
از قفس باشند مرغان درگریز اما مرا
مرغ دل در کوی تومیل قفس دارد همی
هوش مصنوعی: پرندگان در قفس ممکن است نالان باشند و از آنجا فرار کنند، اما دل من همچنان به تو وابسته است و در فضای محبت تو حبس شده است.
بی سبب نی خالهای دلفریبت کنج لب
هر کجا حلوا بود آنجا مگس دارد همی
هوش مصنوعی: خال‌های زیبا و دلربای تو بدون هیچ دلیلی در گوشه لب‌های تو وجود دارند، و هر جا که شیرینی وجود داشته باشد، مگس‌ها هم آنجا حاضرند.
از غم عشقت بلنداقبال اندر روز و شب
ناله های زار مانندجرس داردهمی
هوش مصنوعی: به خاطر درد و رنج عشق تو، من در طول روز و شب مانند زنگ، ناله‌های خ sorrow دارم.