شمارهٔ ۴۹
علی الصباح نظر بر رخ توفیروز است
شب وصال توخوشتر ز روز نوروز است
عجب مدار که سوزم چوشمع سر تا پای
که آتش غم عشق رخ توجان سوز است
کمان و تیر چه حاجت تو را به روزشکار
کمانت ابرو ومژگانت تیر دلدوز است
به پیش روی تو ماه چهارده از نور
چو پیش تابش مهر منیر یلدوز است
مگوحکایت فردای محشر ای زاهد
که روز محشرم از هجر یار امروز است
ستاره را به فلک سوزد ار بلند اقبال
عجب مکن که بسی آهش آتش افروز است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
علی الصباح نظر بر رخ توفیروز است
شب وصال توخوشتر ز روز نوروز است
هوش مصنوعی: در صبح زود، دیدن چهره تو برایم زیباتر از شب وصال است و آن شب برایم دلنشینتر و خوشایندتر از روز نوروز میباشد.
عجب مدار که سوزم چوشمع سر تا پای
که آتش غم عشق رخ توجان سوز است
هوش مصنوعی: تعجب نکن که من همچون شمعی در دلم میسوزم، زیرا آتش غم عشق تو جان مرا میسوزاند.
کمان و تیر چه حاجت تو را به روزشکار
کمانت ابرو ومژگانت تیر دلدوز است
هوش مصنوعی: تو به کمان و تیر نیازی نداری، چون ابرو و مژههای تو همانند کمان و تیر عمل میکنند و توانایی جذب دل را دارند.
به پیش روی تو ماه چهارده از نور
چو پیش تابش مهر منیر یلدوز است
هوش مصنوعی: چهرهی تو همچون ماه کامل درخشان است، مانند نوری که به هنگام شب از ستارهای درخشان میتابد.
مگوحکایت فردای محشر ای زاهد
که روز محشرم از هجر یار امروز است
هوش مصنوعی: ای زاهد، دربارهی روز قیامت چیزی نگو؛ چرا که امروز به خاطر جدایی معشوق، برای من همچون روز محشر میگذرد.
ستاره را به فلک سوزد ار بلند اقبال
عجب مکن که بسی آهش آتش افروز است
هوش مصنوعی: اگر ستارهای در آسمان درخشان باشد و بخت و اقبال خوبی داشته باشد، نباید شگفتزده شوی؛ زیرا بسیاری از آرزوها و حسرتهای او میتواند شعلههای آتش را به جان بیاورد.