گنجور

شمارهٔ ۴۷۰

جام می در دست بگرفت وبه من گفت آن پری
نور حق در دست من طالع شده است ار بنگری
گفتم از اکسیر خودیک ذره زن بر قلب من
تا ز زر ده دهی گیرد مس من برتری
گفت پیش آی و بنوش ومحرم اسرار باش
بی نیازم کرد الحق از شراب کوثری
گفت بدمستی اگر داری ز بزم ما برو
گفتمش دانم که بدمستی بودازکافری
کیمیا جورا شنیدم گفتمستی می پرست
روی او دست پری هست از چه زحمت می بری
راست میگفت وبه حق می گفت وکس باورنداشت
من همان اکسیر را بگرفتم از دست پری
گفت چونی گفتمش یک جام دیگر ده به من
تا به نه افلاک وهفتاختر بجویم سروری
جام دیگر داد و نوشیدم که دیدم هر چه هست
پیش چشم من ز جا برخاست در چالشگری
گفتمش جام دگر ده گفت می خواهی مگر
جسم خاکی را گذاری وز گردون بگذری
گفتمش من مستحقم گفت بستان و بنوش
لیک می سوزد پرت ز اینجا اگر برتر پری
از می دست پری چون شد بلنداقبال مست
در فلک اشعار اورا زهره آمد مشتری

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جام می در دست بگرفت وبه من گفت آن پری
نور حق در دست من طالع شده است ار بنگری
هوش مصنوعی: او جام شراب را در دست گرفت و به من گفت که آن پری نورانی که نماد حقیقت است، در دست من وجود دارد و اگر خوب نگاه کنی می‌توانی آن را ببینی.
گفتم از اکسیر خودیک ذره زن بر قلب من
تا ز زر ده دهی گیرد مس من برتری
هوش مصنوعی: گفتم از خواص خود یک ذره به من عطا کن تا قلبم از طلا بهتر شود و بر مس برتری یابد.
گفت پیش آی و بنوش ومحرم اسرار باش
بی نیازم کرد الحق از شراب کوثری
هوش مصنوعی: بیایید نزدیک‌تر بیاییم و از هم راز شویم. در حقیقت، وجود تو مرا از نیاز به شراب کوثر بی‌نیاز کرده است.
گفت بدمستی اگر داری ز بزم ما برو
گفتمش دانم که بدمستی بودازکافری
هوش مصنوعی: اگر به میگساری علاقه‌مند هستی و می‌خواهی از مراسم ما لذت ببری، برو. اما من می‌دانم که این حال و هوا به خاطر کفر و بی‌ایمانی است.
کیمیا جورا شنیدم گفتمستی می پرست
روی او دست پری هست از چه زحمت می بری
هوش مصنوعی: شنیدم که گفته‌اند کیمیا را به جست‌وجو می‌فرستند؛ اما در میان این همه تلاش برای رسیدن به او، آیا نمی‌دانی که زیبایی و جادوی او مانند یک دست پری است؟ پس چرا خود را به زحمت می‌اندازی؟
راست میگفت وبه حق می گفت وکس باورنداشت
من همان اکسیر را بگرفتم از دست پری
هوش مصنوعی: او حقیقت را می‌گفت و به درستی صحبت می‌کرد، اما کسی به حرف‌هایش ایمان نیاورد. من همان ماده‌ی ارزشمندی را از دستان یک پری گرفتم.
گفت چونی گفتمش یک جام دیگر ده به من
تا به نه افلاک وهفتاختر بجویم سروری
هوش مصنوعی: سوالی از حال من کرد و من در پاسخ خواستم که یک لیوان دیگر از شراب به من بدهد تا بتوانم در جستجوی مقام و مرتبه‌ای بالاتر از این جهان و ستاره‌ها برآیم.
جام دیگر داد و نوشیدم که دیدم هر چه هست
پیش چشم من ز جا برخاست در چالشگری
هوش مصنوعی: جام دیگری به من دادند و نوشیدم، و در آن لحظه متوجه شدم که همه چیز در برابر چشمانم از جای خود حرکت کرد و در مبارزه‌ای به چالش‌طلبی پرداخت.
گفتمش جام دگر ده گفت می خواهی مگر
جسم خاکی را گذاری وز گردون بگذری
هوش مصنوعی: به او گفتم یک جام دیگر بده. او پاسخ داد: آیا می‌خواهی که از این جسم خاکی خودت دست بکشی و از آسمان عبور کنی؟
گفتمش من مستحقم گفت بستان و بنوش
لیک می سوزد پرت ز اینجا اگر برتر پری
هوش مصنوعی: به او گفتم که من شایسته‌ی این نعمت هستم، او گفت بگیر و بنوش، اما اگر در اینجا از حد خود فراتر بروی، آتش می‌گیرد و آسیب می‌بیند.
از می دست پری چون شد بلنداقبال مست
در فلک اشعار اورا زهره آمد مشتری
هوش مصنوعی: پری، که نشانگر ذوق و هنر است، با نوشیدن می به خوشبختی و کامیابی دست یافته است. در آسمان، اشعار او به قدری زیبا و تاثیرگذار شده که زهره، نماد زیبایی، را تحت تاثیر قرار می‌دهد و مشتری، سیاره‌ای خوشبختی، به او توجه ویژه‌ای می‌کند.