شمارهٔ ۴۶۱
از طلعت اگر ماهی گفتار چرا داری
وز قامت اگر سروی رفتار چرا داری
خون دل ما خوردی از لعل لبت پیداست
حاشا نتوان کردن انکار چرا داری
صنعان صفت از دستم بردی دل و دین اززلف
ای بت نیی ار ترسا زنار چرا داری
با اینکه به لب داری اعجاز مسیحائی
از چشم نمی دانم بیمار چرا داری
ای ترک اگر از لب ضحاک نمی باشی
بر دوش ز دو گیسو دومار چرا داری
ای زلف نگار من هندوئی وکافر دل
جا ورنه چوهندویان درنار چرا داری
چون وصل نشدحاصل از یار بلنداقبال
از چراغ شکایت کن از یار چرا داری
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از طلعت اگر ماهی گفتار چرا داری
وز قامت اگر سروی رفتار چرا داری
هوش مصنوعی: اگر زیبایی چهرهات چون ماه است، پس چرا در گفتار تو نقصی وجود دارد؟ و اگر قامتت مانند سرو است، پس چرا در رفتار تو کژی دیده میشود؟
خون دل ما خوردی از لعل لبت پیداست
حاشا نتوان کردن انکار چرا داری
هوش مصنوعی: درد و رنجی که از عشق تو به قلب ما نشسته، به وضوح از زیبایی لبهایت پیداست. چگونه میتوانی این حقیقت را انکار کنی؟ چرا برای ما این گونه رفتار میکنی؟
صنعان صفت از دستم بردی دل و دین اززلف
ای بت نیی ار ترسا زنار چرا داری
هوش مصنوعی: ای معشوق، تو با زلف و زیباییات، دل و ایمانم را از من گرفتهای. اگر تو بت هستی و من ترسا، پس چرا زنجیر به گردن من میافکنی؟
با اینکه به لب داری اعجاز مسیحائی
از چشم نمی دانم بیمار چرا داری
هوش مصنوعی: با اینکه تو قدرتی شگفتانگیز و روحبخش داری، نمیفهمم چرا بیمار و دلشکستهای.
ای ترک اگر از لب ضحاک نمی باشی
بر دوش ز دو گیسو دومار چرا داری
هوش مصنوعی: ای ترک، اگر لبهای ضحاک را نمیچشی، پس چرا بر دو شانهات از دو گیسوی خود، مانند زنجیر، در آویزی؟
ای زلف نگار من هندوئی وکافر دل
جا ورنه چوهندویان درنار چرا داری
هوش مصنوعی: ای زلف زیبای من، تو شبیه هندیان هستی و دل را مانند کافرها میکنی، پس چرا مانند هندیان در آتش نمیسوزی؟
چون وصل نشدحاصل از یار بلنداقبال
از چراغ شکایت کن از یار چرا داری
هوش مصنوعی: اگر به وصال یار خوششانس نرسیدی، از چراغ گله نکن که چرا روشن است، بلکه از خود یار بپرس که چرا او به تو توجه نمیکند.