شمارهٔ ۴۶۰
نگرددماه نوطالع گر از رخ پرده برداری
نروید سرو در بستان به بستان گر گذار آری
توئی آن بت که دین بت پرستی را دهند از کف
اگر بینند رویت را برهمن های فرخاری
دگر از هند سوی فارس نارد کاروان شکر
تعالی الله ز شیرین لب ز بس قندوشکرباری
چه حاجت آنکه مشک آرنداز چین وختن دیگر
تو اندر چین زلف خویش از بس مشک تر داری
غم عشق تومی باشد گران باری به دوش من
مکن وامانده ام از درد هجر خودز سربازی
به دامان وصالت کی رسد دست من مسکین
به حال من کند رحمی ز فضل خود مگر باری
بلند اقبال شاید گردد آزاد از غم هجرت
کند گردون اگر شفقت کند طالع اگر یاری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگرددماه نوطالع گر از رخ پرده برداری
نروید سرو در بستان به بستان گر گذار آری
هوش مصنوعی: اگر چهرهات را نمایان کنی، ماه نو هرگز نخواهد چرخید و در باغ، سرو سرسبز نخواهد شد، حتی اگر از آن گذر کنی.
توئی آن بت که دین بت پرستی را دهند از کف
اگر بینند رویت را برهمن های فرخاری
هوش مصنوعی: تو آن چهرهای هستی که اگر بتپرستان، زیبایی تو را ببینند، پیروی از دین خود را رها میکنند و به پرستش تو میپردازند.
دگر از هند سوی فارس نارد کاروان شکر
تعالی الله ز شیرین لب ز بس قندوشکرباری
هوش مصنوعی: کاروانی از هند به طرف فارس میرود و در آن عطر و طعم شیرین شکر موج میزند، گویی همه آن شیرینی و شیرینیاش ناشی از لبهای شیرین است.
چه حاجت آنکه مشک آرنداز چین وختن دیگر
تو اندر چین زلف خویش از بس مشک تر داری
هوش مصنوعی: نیازی نیست که عطر مشک را از چین بیاورند، چون تو خودت با موهای پیچ خورده و پر از عطر مشک، در میانه چین زلفت، بوی خوشی داری.
غم عشق تومی باشد گران باری به دوش من
مکن وامانده ام از درد هجر خودز سربازی
هوش مصنوعی: غم عشق تو برای من همچون بار سنگینی است که بر دوشم سنگینی میکند و از درد جدایی تو، به شدت مضطرب و خستهام.
به دامان وصالت کی رسد دست من مسکین
به حال من کند رحمی ز فضل خود مگر باری
هوش مصنوعی: دست من نیازمند به تو کی به آغوش محبتت خواهد رسید؟ امیدوارم که نگاهی از لطف و کرم خود به حال من بیندازی و کمی به من رحم کنی.
بلند اقبال شاید گردد آزاد از غم هجرت
کند گردون اگر شفقت کند طالع اگر یاری
هوش مصنوعی: شاید روزی با اقبال خوب، انسان بتواند از غم هجرت رهایی یابد و اگر تقدیر و سرنوشت با او مهربان باشد، دوران زندگیاش به شادی و آرامش بگذرد.