گنجور

شمارهٔ ۴۵۹

بینم ای ترک عجب خونخواری
خود بگو بار منی یا یاری
دلم ازدست توخون شد به برم
بسکه بد عهد وجفا کرداری
مشک نارند زتاتار به فارس
که تواز طره دوصدتاتاری
بردی ازیک نگه ازمن دل ودین
بوالعجب حیله گر وسحاری
نیستی از چه نگهدار دلم
آخر ای سنگدل ار دلداری
عهدکردی که به مستی دهمت
بوسه ای هر چه کنم هشیاری
پرسی از حال دلم دل ز کفم
تو ربودی چه عجب عیاری

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بینم ای ترک عجب خونخواری
خود بگو بار منی یا یاری
هوش مصنوعی: ای ترک، تعجب می‌کنم از خونخواری‌ات. بگو، آیا تو بار من هستی یا یاری‌ام؟
دلم ازدست توخون شد به برم
بسکه بد عهد وجفا کرداری
هوش مصنوعی: دل من به خاطر رفتارهای بد و بی‌وفایی‌ات بسیار زخم‌خورده و غمگین است.
مشک نارند زتاتار به فارس
که تواز طره دوصدتاتاری
هوش مصنوعی: مشک در اینجا به معنی عطر خوشبو و دلربا است که از زلف و موهای زیبا می‌وزد. در نتیجه، این عبارت به معنای این است که عطر خوشبویی که از موی تو به مشام می‌رسد، از عطر مشک و دیگر عطریات قوی‌تر و دل‌انگیزتر است.
بردی ازیک نگه ازمن دل ودین
بوالعجب حیله گر وسحاری
هوش مصنوعی: نگاهی به من انداختی و قلب و ایمانم را از من گرفتی، تویی که عجیب و غریب، حیله‌گر و جادوگری.
نیستی از چه نگهدار دلم
آخر ای سنگدل ار دلداری
هوش مصنوعی: برعکس انتظاراتم، از چه چیزی داری دل من را نگه می‌داری؟ ای سنگدل، اگر دلداری نیستی.
عهدکردی که به مستی دهمت
بوسه ای هر چه کنم هشیاری
هوش مصنوعی: تو به من وعده دادی که در حال مستی، بوسه ای به من خواهی داد، اما من هر کار که بکنم، نمی‌توانم از حالت بیداری خارج شوم.
پرسی از حال دلم دل ز کفم
تو ربودی چه عجب عیاری
هوش مصنوعی: از حال دلم بپرس که چطور است و بدان که تو چه عجب کار عجیبی کردی و دلم را از دستم ربودی.