گنجور

شمارهٔ ۴۵۳

گفتم ای عشق ده مرا پندی
گفت ازعقل شوبری چندی
گفتمش با شکسته دل چکنم
گفت او را بده به دلبندی
شد تنم همچو کاه و یار از غم
بار من کرده کوه الوندی
نبرد نام کس دگر ز نبات
زند آن شوخ اگر شکر خندی
«گر به تیغم برند بند از بند»
به کسم نیست جز تو پیوندی
مادر ار حورشد پدر غلمان
که نیارند چون تو فرزندی
گر که خواهی شوی بلنداقبال
گوش کن پند هر خردمندی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتم ای عشق ده مرا پندی
گفت ازعقل شوبری چندی
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده از عشق خواستار نصیحت و راهنمایی است، اما عشق به او می‌گوید که برای مدتی به عقل و خرد خود رجوع کند و از احساسات دور شود.
گفتمش با شکسته دل چکنم
گفت او را بده به دلبندی
هوش مصنوعی: به او گفتم که با دل شکسته‌ام چه کنم، اما او گفت که آن را به کسی که دوستش داری، بسپار.
شد تنم همچو کاه و یار از غم
بار من کرده کوه الوندی
هوش مصنوعی: تنم به حالتی مانند کاه درآمده و یارم به خاطر غم و اندوهی که بر من نشسته، سنگین و سخت شده است.
نبرد نام کس دگر ز نبات
زند آن شوخ اگر شکر خندی
هوش مصنوعی: اگر آن دلربا شکرین لب بخندد، در نبرد زیبایی خود، نام کس دیگری نمی‌تواند بر آن جاودان بماند.
«گر به تیغم برند بند از بند»
به کسم نیست جز تو پیوندی
هوش مصنوعی: اگر با تیغ من مرا از بند آزاد کنند، هیچ پیوندی جز تو برای من وجود ندارد.
مادر ار حورشد پدر غلمان
که نیارند چون تو فرزندی
هوش مصنوعی: اگر مادرش زیبا و چون حور باشد و پدرش جوانان خوش‌چهره، پس چرا فرزندی چون تو ندارند؟
گر که خواهی شوی بلنداقبال
گوش کن پند هر خردمندی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که انسان موفق و بامشیتری شوی، به نصیحت و سخنان حکیمانه‌ی هر منطقی گوش بده.