شمارهٔ ۴۵۲
خواستم بینم رخت را لنترانیگو شدی
آبرو بر باد دادم بس که آتشخو شدی
ما همه کوریم و بینوریم آن کو چشم داشت
دید و دانست اینکه اندر جلوه از هر سو شدی
تیغ بر رویت ز ابرویت کشیده چشم تو
یافتم اکنون که از بهر چه جوشنمو شدی
صید دل را شاهبازی گر به رفتاری چو کبک
چنگل شیری ز مژگان گر به چشم آهو شدی
لوحش الله گلسِتانی گشتهای پا تا به سر
سَروْقامت غنچهلب گلچهره نسرینبو شدی
رستم ایران و حُسن و دلبری میگفتمت
چشم بد دور از رخت میبینمت برزو شدی
جز گنه از ما نمیآید ز بس هستیم بد
وز تو جز بخشش نمیشاید ز بس نیکو شدی
شانه میگفتا به زلفش ره ندارد کس چو من
خوب ای دل در بر چوگان زلفش گو شدی
یاد داری گفتمت خواهی بلنداقبال شد
در همان روزی که با دلدار همزانو شدی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواستم بینم رخت را لنترانیگو شدی
آبرو بر باد دادم بس که آتشخو شدی
هوش مصنوعی: خواستم چهرهات را ببینم، اما تو گفتی که مرا نخواهی دید. برای جلب توجه تو، آبرویم را به خطر انداختم، چون چنان آتشی در دل دارم که نمیتوانم آرام بگیرم.
ما همه کوریم و بینوریم آن کو چشم داشت
دید و دانست اینکه اندر جلوه از هر سو شدی
هوش مصنوعی: ما همه نادان و بیخبر هستیم، اما او که بینایی داشت، حقیقت را دید و درک کرد که در هر گوشهای از این جلوه، وجود دارد.
تیغ بر رویت ز ابرویت کشیده چشم تو
یافتم اکنون که از بهر چه جوشنمو شدی
هوش مصنوعی: لبخند تو همچون تیغی بر چهرهات است و درخشندگی چشمهایت به من فهماند که اکنون به چه دلیلی باید به جنگ خود ادامه دهم.
صید دل را شاهبازی گر به رفتاری چو کبک
چنگل شیری ز مژگان گر به چشم آهو شدی
هوش مصنوعی: اگر کسی دل را شکار کند، باید رفتاری ظریف و با احتیاط مانند کبک داشته باشد، زیرا در این شکار، چشمان زیبا و دلربای آن شخص میتواند خطرناک و دلنشین باشد.
لوحش الله گلسِتانی گشتهای پا تا به سر
سَروْقامت غنچهلب گلچهره نسرینبو شدی
هوش مصنوعی: همه وجودت چون گلستانی زیبا شده است، از سر تا پا به زیبایی و لطافت شبیه سرو و غنچهای با لبانی گلگون و چهرهای مانند نسرین، در آمدهای.
رستم ایران و حُسن و دلبری میگفتمت
چشم بد دور از رخت میبینمت برزو شدی
هوش مصنوعی: من از رستم و حسن و زیباییها برایت سخن میگویم، دور از چشم حسد، تو را در زیبایی و شادابی میبینم.
جز گنه از ما نمیآید ز بس هستیم بد
وز تو جز بخشش نمیشاید ز بس نیکو شدی
هوش مصنوعی: ما از خود جز گناهی نمیآوریم و از بس بد هستیم، از تو جز بخشش نمیسزد، چون تو نیکو رفتار کردهای.
شانه میگفتا به زلفش ره ندارد کس چو من
خوب ای دل در بر چوگان زلفش گو شدی
هوش مصنوعی: شانه میگفت که هیچکس نمیتواند به زلف او نزدیک شود. اما من، ای دل، در آغوشش مانند چوگان زلفش بازی میکنم.
یاد داری گفتمت خواهی بلنداقبال شد
در همان روزی که با دلدار همزانو شدی
هوش مصنوعی: یادته بهت گفتم که روزی که در کنار محبوبت قرار بگیری، موفق و خوشبخت میشوی؟