گنجور

شمارهٔ ۴۴۲

گفتم به لاله داغ به دل بهر کیستی
گفت از برای دوست مگر خود تو نیستی
گفتم مگر که دوست چه کرده است با دلت
گفتا که مطلبت چه وجویای چیستی
گفتم که سرخ چهره ای از خون دل چرا
گفتا توزرد چهره ز اندوه کیستی
گفتم که از چمن ز چه ناگه روی برون
گفتا مگر تو در چمن خود بزیستی
گفتم به حال بنده بباید گریستن
گفتا به میل خواجه مگر ننگریستی
گفتم چو غنچه خنده نصیب دل که شد
گفتا نصیب آنکه دمادم گریستی
گفتم چگونه می شود اقبال من بلند
گفتا به پای سعی وطلب گر بایستی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتم به لاله داغ به دل بهر کیستی
گفت از برای دوست مگر خود تو نیستی
هوش مصنوعی: به لاله گفتم که دل من پر از غم است و برای کیست؟ او پاسخ داد که این غم برای دوست است، آیا خود تو دوست خود نیستی؟
گفتم مگر که دوست چه کرده است با دلت
گفتا که مطلبت چه وجویای چیستی
هوش مصنوعی: گفتم شاید دوستت چه بر دل تو آورده است، او گفت که موضوعت چیست و به دنبال چه می‌گردی؟
گفتم که سرخ چهره ای از خون دل چرا
گفتا توزرد چهره ز اندوه کیستی
هوش مصنوعی: گفتم چرا چهره‌ات سرخ است و از دل شکستنت خبر می‌دهد. پاسخ داد که تو چرا زرد چهره‌ای و از اندوه چه برآورده‌ای؟
گفتم که از چمن ز چه ناگه روی برون
گفتا مگر تو در چمن خود بزیستی
هوش مصنوعی: گفتم چرا ناگهان از باغ بیرون آمدی، او پاسخ داد مگر تو در باغ خود زندگی نمی‌کنی؟
گفتم به حال بنده بباید گریستن
گفتا به میل خواجه مگر ننگریستی
هوش مصنوعی: گفتم باید به حال من گریه کرد، او پاسخ داد که مگر مطابق خواسته آقا نیستی که به چنین حالتی توجه کنی؟
گفتم چو غنچه خنده نصیب دل که شد
گفتا نصیب آنکه دمادم گریستی
هوش مصنوعی: گفتم وقتی دل شاد و خندان شود، او در پاسخ گفت: این شادی نصیب کسی است که دائم اشک ریخته است.
گفتم چگونه می شود اقبال من بلند
گفتا به پای سعی وطلب گر بایستی
هوش مصنوعی: گفتم چگونه ممکن است که شانس من بالا برود؟ گفت: برای رسیدن به آن، باید زحمت بکشی و تلاش کنی.