گنجور

شمارهٔ ۴۴۱

نه چون چشم تو دیدم چشم مستی
نه همچون پشت دستت پشت دستی
سوی بتخانه گر افتد گذارت
کندکی بت پرستی بت پرستی
کند درعشقت ار کس نیست خود را
نپندارد به عالم هست هستی
به بحر عشقت افتادم چوماهی
که تا زلفت مرا گیرد چو شستی
غمت کی شد قبول اندر الستم
خبر کی دارم از عهد الستی
به غیر از باده و ساغر ندیدم
که بدهد لشکر غم را شکستی
بلند اقبالم اما نیست چون من
به عالم پست پست پستی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه چون چشم تو دیدم چشم مستی
نه همچون پشت دستت پشت دستی
هوش مصنوعی: چشمی مانند چشم تو را هرگز ندیدم که این‌قدر مست و پر از شوق باشد، و همچنین دستی مانند پشت دست تو را ندیده‌ام که این‌قدر خاص و منحصر به فرد باشد.
سوی بتخانه گر افتد گذارت
کندکی بت پرستی بت پرستی
هوش مصنوعی: اگر راهت به معبد بت‌ها بیفتد، کمی به بت‌پرستی مشغول می‌شوی.
کند درعشقت ار کس نیست خود را
نپندارد به عالم هست هستی
هوش مصنوعی: اگر در عشق تو کسی جدی نیست، نباید خود را در این دنیا نادیده بگیرد و به بی‌هویتی دچار شود.
به بحر عشقت افتادم چوماهی
که تا زلفت مرا گیرد چو شستی
هوش مصنوعی: در عشق تو غوطه‌ور شدم مانند ماهی که به آب می‌افتد و تا زمانی که زلف‌هایت مرا در بر نگیرند، آرام نمی‌گیرم.
غمت کی شد قبول اندر الستم
خبر کی دارم از عهد الستی
هوش مصنوعی: غمت چه زمانی برایم پذیرفته شد؟ من از پیمان الست چه اطلاعی دارم؟
به غیر از باده و ساغر ندیدم
که بدهد لشکر غم را شکستی
هوش مصنوعی: جز شراب و جام، چیزی ندیدم که بتواند غم و اندوه را شکست دهد.
بلند اقبالم اما نیست چون من
به عالم پست پست پستی
هوش مصنوعی: من شانس خوبی دارم، اما متأسفانه به خاطر جایگاه خودم در این دنیا، در نظر دیگران شخصیتی پایین و حقیر به حساب می‌آیم.