گنجور

شمارهٔ ۴۳۴

دارد آن مه نه همی چشم سیاه عجبی
به سر از نافه چین هشته کلاه عجبی
گفتمش چشم تو آهوی ختا را ماند
کرد بر روی من از خشم نگاه عجبی
نه عجب یوسف یعقوب گر افتاد به چاه
به زنخ یوسف ما راست چه چاه عجبی
از پی غارت دین ودل ما از مژگان
ترک چشم تو کشیده است سپاه عجبی
خط چو سر زد به رختمهر من افزون تر شد
عنبرین خط تو شد مهر گیاه عجبی
قد ورخسار تو راهر که ببیندگوید
شده طالع به سر سرو چه ماه عجبی
دلم از دولت عشق تو بلنداقبال است
کشد از درد ولی متصل آه عجبی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دارد آن مه نه همی چشم سیاه عجبی
به سر از نافه چین هشته کلاه عجبی
هوش مصنوعی: آن معشوقه با چشمان سیاه خود، حیرت‌انگیز است و بر سرش کلاهی زیبا و عجیب قرار دارد که از موهای چهره‌اش آویزان شده است.
گفتمش چشم تو آهوی ختا را ماند
کرد بر روی من از خشم نگاه عجبی
هوش مصنوعی: به او گفتم چشم‌هات مثل چشم‌های آهوی وحشی است، اما وقتی به من نگاه می‌کنی، خشم عجیبی در نگاهت احساس می‌شود.
نه عجب یوسف یعقوب گر افتاد به چاه
به زنخ یوسف ما راست چه چاه عجبی
هوش مصنوعی: هرگز عجیب نیست که یوسف، پسر یعقوب، به چاه افتاد؛ چرا که مشکل واقعی در چهره یوسف ما نهفته است، نه در چاه.
از پی غارت دین ودل ما از مژگان
ترک چشم تو کشیده است سپاه عجبی
هوش مصنوعی: با نگاه زیبای تو، لشگری از حیرت و شگفتی بر دل و ایمان ما حمله‌ور شده است و ما را به غارت برده است.
خط چو سر زد به رختمهر من افزون تر شد
عنبرین خط تو شد مهر گیاه عجبی
هوش مصنوعی: هنگامی که خط زیبا بر روی صورتم نمایان شد، نور چهره‌ام بیشتر درخشید. این خط خوش، بوی خوش عطر را در گیاهان عجیب و غریب می‌افزاید.
قد ورخسار تو راهر که ببیندگوید
شده طالع به سر سرو چه ماه عجبی
هوش مصنوعی: هر کسی که قامت و زیبایی تو را ببیند، می‌گوید که ستاره بختش به او روی آورده است و به چه ماه زیبایی مانند سرو رسید.
دلم از دولت عشق تو بلنداقبال است
کشد از درد ولی متصل آه عجبی
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق تو خوشبخت و امیدوار است، هرچند که از درد رنج می‌برد، ولی این درد همراه با آه و ناله‌ای عجیب است.