شمارهٔ ۴۲۵
نه همی دین و دل از ما برده ای
دین ودل از پیر وبرنا برده ای
نه همی دل برده ای از بت پرست
دل ز بت های کلیسا برده ای
نه همی دل برده ای از دست من
کز دلم جان و تمنا برده ای
من زچشمان تو مستم نه ز می
نشئه از چشمان صهبا برده ای
هم زعنبر نرخ وهم قیمت ز مشک
با دوزلف عنبرآسا برده ای
نه همی تاب وتوان از جان من
در فراق خود به یغما برده ای
از بلند اقبال بی دل هم ز عشق
طاقت وصبر و شکیبا برده ای
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه همی دین و دل از ما برده ای
دین ودل از پیر وبرنا برده ای
هوش مصنوعی: تو نه فقط دین و دل ما را گرفتهای، بلکه دین و دل جوانان و پیران را نیز از آنها جدا کردهای.
نه همی دل برده ای از بت پرست
دل ز بت های کلیسا برده ای
هوش مصنوعی: تو دل من را نبردهای که از پرستش بتهای کلیسا دل بریدهام.
نه همی دل برده ای از دست من
کز دلم جان و تمنا برده ای
هوش مصنوعی: تو نه تنها دل مرا گرفتهای، بلکه جان و آرزوی مرا نیز از وجودم بردهای.
من زچشمان تو مستم نه ز می
نشئه از چشمان صهبا برده ای
هوش مصنوعی: من از نگاههای تو سرمست هستم و نه از شراب، تو با چشمان زیبا و دلربایت مرا مسحور کردهای.
هم زعنبر نرخ وهم قیمت ز مشک
با دوزلف عنبرآسا برده ای
هوش مصنوعی: شما با چهره زیبا و جذابت که بویی از عطر و مشک به مشام میرسد، همگان را تحت تاثیر قرار دادهاید و برتری شما از نظر زیبایی و جذابیت مشخص است.
نه همی تاب وتوان از جان من
در فراق خود به یغما برده ای
هوش مصنوعی: تو به قدری در جداییات از من تاثیر گذاشتهای که تمام نیروی من را گرفتهای و مرا ضعيف کردهای.
از بلند اقبال بی دل هم ز عشق
طاقت وصبر و شکیبا برده ای
هوش مصنوعی: از خوششانسی، تو بدون اینکه دل خود را از دست بدهی، به خاطر عشق، صبر و تحمل را از یاد بردهای.