گنجور

شمارهٔ ۴۲۴

دل از بت و از بت‌پرست اندر کلیسا برده‌ای
ما را هم از چشمان مست از دست و از پا برده‌ای
خم شد به تعظیمم فلک وآمد به رشک از من ملک
تا در میان عاشقان نامی هم از ما برده‌ای
با تو نشد ای ماهرو ما را مجال گفتگو
تاب و توان صبر و قرار از ما به ایما برده‌ای
از شیخ و شاب و مرد و زن هم دل بری هم جان ز تن
بردی ز تن‌ها جان و دل از من نه تنها برده‌ای
صدباره از حور و پری چابک‌تری در دلبری
هم برده‌ای دل هم ز دل یکسر تمنا برده‌ای
گفتی شکیبایی کنم چشم آنچه فرمایی کنم
اما شکیبایی تو خود از ما به یغما برده‌ای
ای دل دگر افغان مکن اندیشه از طوفان مکن
همچون بلند اقبال اگر راهی به دریا برده‌ای

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل از بت و از بت‌پرست اندر کلیسا برده‌ای
ما را هم از چشمان مست از دست و از پا برده‌ای
هوش مصنوعی: دل ما را از پرستش بتان و بت‌پرستان در کلیسا آزاد کرده‌ای، و همچنین از چشمان مست و زیبایت ما را به شدت متاثر کرده‌ای و به خواب و خیال برده‌ای.
خم شد به تعظیمم فلک وآمد به رشک از من ملک
تا در میان عاشقان نامی هم از ما برده‌ای
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر من خم شد و ملک به من حسد می‌برد، چون که در میان عاشقان، نامی از من هم برده شده است.
با تو نشد ای ماهرو ما را مجال گفتگو
تاب و توان صبر و قرار از ما به ایما برده‌ای
هوش مصنوعی: ای ماه‌رخ، فرصت صحبت با تو را نداریم و صبر و آرامشم را با یک اشاره‌ات از من گرفته‌ای.
از شیخ و شاب و مرد و زن هم دل بری هم جان ز تن
بردی ز تن‌ها جان و دل از من نه تنها برده‌ای
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از افرادی مانند شیخ، جوان، مرد و زن، نه تنها قلب و روح را گرفته‌ای، بلکه جان و زندگی من را نیز از من دریغ کرده‌ای. در واقع، تو به گونه‌ای من را متاثر کرده‌ای که نه تنها احساسات من تحت تأثیر قرار گرفته، بلکه وجود و حقیقت من را نیز به نوعی از من جدا کرده‌ای.
صدباره از حور و پری چابک‌تری در دلبری
هم برده‌ای دل هم ز دل یکسر تمنا برده‌ای
هوش مصنوعی: بارها از نظر زیبایی و جذابیت، به‌مراتب از حور و پری هم پیشرفته‌تری و در جلب محبت از همه جلوتر هستی. همچنین، تمام آرزوها و خواسته‌های دلم را هم از من گرفته‌ای.
گفتی شکیبایی کنم چشم آنچه فرمایی کنم
اما شکیبایی تو خود از ما به یغما برده‌ای
هوش مصنوعی: گفتی صبر کنم و به آنچه می‌گویی عمل کنم، اما خود تو صبر مرا از من گرفته‌ای.
ای دل دگر افغان مکن اندیشه از طوفان مکن
همچون بلند اقبال اگر راهی به دریا برده‌ای
هوش مصنوعی: ای دل، دیگر از زاری و ناله دست بردار و درباره‌ی مشکلات و بحران‌ها فکر نکن. مانند کسی که در اوج موفقیت است، اگر راهی به سمت دریا پیدا کرده‌ای، از آن بهره ببر.