گنجور

شمارهٔ ۴۱۷

گردش چشم تو مستم کرده
لعل تو باده پرستم کرده
سرگرانی به من از بسکه رقیب
پیش تو شکوه ز دستم کرده
چه کنم من که چو ماهی ماهی
صید در زلف چوشستم کرده
نیستم عاشق امروزی یار
عاشق از روز الستم کرده
دوریت کرد مرا نیست ولی
باز دیدار تو هستم کرده
ترک چشم تو ز مژگان سپهی
تربیت بهر شکستم کرده
داشت از تو بلنداقبالی
لیک هجران تو پستم کرده

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گردش چشم تو مستم کرده
لعل تو باده پرستم کرده
هوش مصنوعی: نگاه تو مرا به شدت شگفت‌زده و مست کرده و زیبایی تو مانند یک شراب مرا به شوق آورده است.
سرگرانی به من از بسکه رقیب
پیش تو شکوه ز دستم کرده
هوش مصنوعی: من به خاطر رقابتی که با دیگران دارم و شکایت‌هایی که از من به تو شده، بسیار نگرانم.
چه کنم من که چو ماهی ماهی
صید در زلف چوشستم کرده
هوش مصنوعی: من چه کنم که مانند ماهی‌ای که در دام زلف تو گرفتار شده، در عشق تو به تله افتاده‌ام؟
نیستم عاشق امروزی یار
عاشق از روز الستم کرده
هوش مصنوعی: من عاشق امروز نیستم، بلکه عاشق گذشته‌ام و یاد آن روزها مرا تحت تأثیر قرار داده است.
دوریت کرد مرا نیست ولی
باز دیدار تو هستم کرده
هوش مصنوعی: فراق و جدایی تو مرا رنج داده، اما همچنان در انتظار دیدارت هستم.
ترک چشم تو ز مژگان سپهی
تربیت بهر شکستم کرده
هوش مصنوعی: نگاهی به چشمان تو به‌سان تیرهایی است که با مژگان زیبایت به قلبم اصابت می‌کند و باعث می‌شود که دلم بشکند.
داشت از تو بلنداقبالی
لیک هجران تو پستم کرده
هوش مصنوعی: از تو خوش‌شانسی و fortune داشتم، اما جدایی‌ات مرا به زمین انداخت و به حقارت کشاند.