گنجور

شمارهٔ ۴۱۲

در شاه نشین دل من یار نشسته
نوری است فروزنده که در نار نشسته
آن تازه گل آمد به کفم عاقبت الامر
غم نیست به دست من اگر خار نشسته
گفتا چو شوم مست دهم یکدو سه بوست
شب و رفت وسحر آمد وهشیار نشسته
مسکین دلم امروز چه دیده است که امشب
چون غمزدگان روی به دیوار نشسته
نالان برچشمش مشو ای دل که ننالد
هر کس به عیادت بر بیمار نشسته
زاهدکه ز می توبه همی داد بدیدم
می خورده ودرخانه خمار نشسته
حیران گلاب وگلم از بهر چه گردید
آن پرده نشین این سر بازار نشسته
در عاشقی اقبال بلند است کسی را
کو داده دل و در بر دلدار نشسته

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در شاه نشین دل من یار نشسته
نوری است فروزنده که در نار نشسته
هوش مصنوعی: در دل من، محبوبی نشسته است که مثل نوری درخشان می‌درخشد، همان‌طور که شعله‌ای در آتش می‌سوزد.
آن تازه گل آمد به کفم عاقبت الامر
غم نیست به دست من اگر خار نشسته
هوش مصنوعی: من بالاخره به آرزویم رسیدم و گلی تازه و زیبا در دستانم دارم. حالا دیگر غمی ندارم، حتی اگر در کنار آن، خار هم وجود داشته باشد.
گفتا چو شوم مست دهم یکدو سه بوست
شب و رفت وسحر آمد وهشیار نشسته
هوش مصنوعی: او گفت وقتی که مست می‌شوم، دو یا سه بوسه به تو می‌زنم. شب سپری می‌شود و سحر می‌رسد و من هشیار نشسته‌ام.
مسکین دلم امروز چه دیده است که امشب
چون غمزدگان روی به دیوار نشسته
هوش مصنوعی: دل بیچارم امروز چه حسی داشته که امشب مانند کسانی که غمگین هستند، به دیوار تکیه داده و نشسته است.
نالان برچشمش مشو ای دل که ننالد
هر کس به عیادت بر بیمار نشسته
هوش مصنوعی: ای دل، نگران چشم او نباش، زیرا هیچ‌کس در دیدار از بیمار، گریه و ناله نمی‌کند.
زاهدکه ز می توبه همی داد بدیدم
می خورده ودرخانه خمار نشسته
هوش مصنوعی: زاهدی را دیدم که به توبه از شراب روی آورده بود، اما در حالیکه در خانه‌ای نشسته بود، مشغول نوشیدن شراب بود.
حیران گلاب وگلم از بهر چه گردید
آن پرده نشین این سر بازار نشسته
هوش مصنوعی: من از بوی گل و گلاب گیج و حیرانم که چرا آن کسی که پشت پرده نشسته، در این میدان عمومی نشسته و به تماشا پرداخته است.
در عاشقی اقبال بلند است کسی را
کو داده دل و در بر دلدار نشسته
هوش مصنوعی: در عشق، شانس و فرصت خوب برای کسی است که دلش را به معشوق داده و در کنار او نشسته است.