شمارهٔ ۴۰۶
از مژه سنان داری وجوشن به بر ازمو
ز ابرو بودت خنجر ومغفر بسر از مو
در فارس همه خاک زمین نافه چین شد
از بسکه همی ریخته ای مشک تر از مو
ده مستیم از چشم و ببر هستیم از دست
بنشین به برم چون دل ودل را ببر ازمو
از چین پس ازاین مشک نیارند که در فارس
توچین دگر داری ومشک دگر از مو
ز ابروی کشد چشم تو بر روی تو شمشیر
ز آنروست که داری به سر خود سپر از مو
حاجت نه به صبح ونه به شام است که داری
صبح دگر از طلعت وشام دگر از مو
دیدم به تو گویند که زنبور میانی
زنبور کمر داشته گاهی مگر ازمو
هرگز چو تو شهدی به دهان نیست مر او را
زنبور میان همچو تو دارد اگر از مو
مویش نه همی آمده تاریکتر از شب
بنگر که میانش شده باریکتر از مو
مو ریخته است از سر دوشش به میانش
آن موی میان بسته به قتلم کمر ازمو
اقبال بلندی که مرا هست از آن است
کاشفته نموده است مرا آن قمر از مو
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از مژه سنان داری وجوشن به بر ازمو
ز ابرو بودت خنجر ومغفر بسر از مو
هوش مصنوعی: تو مژههایی داری که مانند سنان هستند و موهایت همچون زرهی بر تنت درخشیده است. ابروهایت به مانند خنجری تیز به نظر میرسند و موهایت همچون کلاهی بر سرت قرار دارند.
در فارس همه خاک زمین نافه چین شد
از بسکه همی ریخته ای مشک تر از مو
هوش مصنوعی: در فارس به قدری عطر و بوی خوش پراکنده شده که زمین گویی از بوی مشک پر شده است، به خاطر اینکه تو همیشه عطر خوش خود را به اطراف میپاشی.
ده مستیم از چشم و ببر هستیم از دست
بنشین به برم چون دل ودل را ببر ازمو
هوش مصنوعی: ما در عشق غرق شدهایم و از چشمان محبوب مست هستیم. ما را از دستان خود دور نکن و کنارم بنشین، چون دل من به تو وابسته است و این وابستگی را حس کن.
از چین پس ازاین مشک نیارند که در فارس
توچین دگر داری ومشک دگر از مو
هوش مصنوعی: از چین دیگر مشک نمیآورند، چون در فارس تو چینی دیگر داری و مشک دیگری از مو.
ز ابروی کشد چشم تو بر روی تو شمشیر
ز آنروست که داری به سر خود سپر از مو
هوش مصنوعی: چشمهای تو مانند شمشیری است که از ابرویت نازک و تیز میزند، اما این تیزی به خاطر این است که تو برای خودت از موی سر، حفاظی درست کردهای.
حاجت نه به صبح ونه به شام است که داری
صبح دگر از طلعت وشام دگر از مو
هوش مصنوعی: نیازی به صبح و شام نیست، چرا که تو هر روز با زیبایی صبح جدیدی را آغاز میکنی و در شامها نیز با موهای زیبایت دلربا میشوی.
دیدم به تو گویند که زنبور میانی
زنبور کمر داشته گاهی مگر ازمو
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که بعضیها میگویند که زنبور میانی، زنبوری است که گاهی کمری دارد، اما انگار از موی زنبورهایی دیگر است.
هرگز چو تو شهدی به دهان نیست مر او را
زنبور میان همچو تو دارد اگر از مو
هوش مصنوعی: هیچ چیزی شیرینتر از تو در دهان نیست، حتی اگر زنبوری هم بخواهد با او به مقایسه بپردازد، باز هم نمیتواند در برابر تو قرار بگیرد.
مویش نه همی آمده تاریکتر از شب
بنگر که میانش شده باریکتر از مو
هوش مصنوعی: موهای او به قدری تاریک است که شب را تداعی میکند، اما به دقت نگاه کن، که در میان آن، نازکی موها بیشتر و بیشتر دیده میشود.
مو ریخته است از سر دوشش به میانش
آن موی میان بسته به قتلم کمر ازمو
هوش مصنوعی: موهایی که از دوش او ریخته، به شیوهای به دور کمرش پیچیدهاند، و این موهای در هم تنیدهاند و به آرامی به او نزدیک میشوند.
اقبال بلندی که مرا هست از آن است
کاشفته نموده است مرا آن قمر از مو
هوش مصنوعی: من به برکت وجود این قمر، به ارتفاع و عزتی دست یافتهام که در حال حاضر از آن آگاهی دارم.