شمارهٔ ۳۹۹
بسته دلم را به بند حلقه گیسوی تو
کرده قدم را کمان حالت ابروی تو
سرورود دررکوع گر تو درآئی به باغ
مه ننماید طلوع پیش مه روی تو
عاریه بگرفته رنگ سرخ گل از عارضت
وام نموده است بوی مشک تر از بوی تو
بوی گلی کارگر نیست مرا بر مشام
زآنکه بود در زکام مغز من از بوی تو
ای تو چوخورشید ومن پیش توحر با صفت
جلوه به هر سو کنی روی کنم سوی تو
کوه گران را زجای کس نتواند کند
کنده دلم را زجای قوت بازوی تو
ز آتش دوزخ مرا نیست دگر هیچ باک
زآنکه به عمری مراست پرورش از خوی تو
حور و بهشتی دگر هیچ نمی خواستم
بود مرا گر به دهر جا به سر کوی تو
بودگر اقبال من چون سر زلفت بلند
چون سر زلفت سرم بود به زانوی تو
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بسته دلم را به بند حلقه گیسوی تو
کرده قدم را کمان حالت ابروی تو
هوش مصنوعی: دل من به نازکی و زیبایی حلقه موهای تو وابسته است و قدمهایم به زیبایی کمان ابروهای تو منحصر میشود.
سرورود دررکوع گر تو درآئی به باغ
مه ننماید طلوع پیش مه روی تو
هوش مصنوعی: اگر تو به باغ بیایی و در حال نماز سر بر زمین بگذاری، حتی طلوع ماه هم نخواهد توانست زیبایی چهرهات را نشان دهد.
عاریه بگرفته رنگ سرخ گل از عارضت
وام نموده است بوی مشک تر از بوی تو
هوش مصنوعی: گل به خاطر زیبایی چهره تو رنگ سرخ خود را وام گرفته و بوی آن نیز از عطر تو فراتر است و دلپذیرتر.
بوی گلی کارگر نیست مرا بر مشام
زآنکه بود در زکام مغز من از بوی تو
هوش مصنوعی: بوی گل برای من خوشایند نیست، چون مغزم تحت تاثیر زکام است و نمیتواند از بوی تو لذت ببرد.
ای تو چوخورشید ومن پیش توحر با صفت
جلوه به هر سو کنی روی کنم سوی تو
هوش مصنوعی: ای تو مانند خورشید هستی و من در مقابل تو به هر سمتی که بگردی، به زیبایی خود را نشان میدهی. من همواره به سمت تو خواهم نگریست.
کوه گران را زجای کس نتواند کند
کنده دلم را زجای قوت بازوی تو
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند کوه سنگینی را از جای خود حرکت دهد، اما دل من بهراحتی از جایی که قدرت تو آن را نگهداشته، کنده میشود.
ز آتش دوزخ مرا نیست دگر هیچ باک
زآنکه به عمری مراست پرورش از خوی تو
هوش مصنوعی: از آتش دوزخ دیگر هیچ ترسی ندارم، چون تمام عمرم تحت تأثیر خوی و رفتار تو پرورش یافتهام.
حور و بهشتی دگر هیچ نمی خواستم
بود مرا گر به دهر جا به سر کوی تو
هوش مصنوعی: من هیچ چیز دیگری جز حور و بهشت نمیخواستم، اما اگر در این دنیا در کنار تو باشم، برایم کافی است.
بودگر اقبال من چون سر زلفت بلند
چون سر زلفت سرم بود به زانوی تو
هوش مصنوعی: درباره حالت و اقبال من میگوید که مانند بلندی و زیبایی موهایت است. سرم در کنار زانوی تو قرار دارد و این نشاندهنده محبت و نزدیکی من به توست.