گنجور

شمارهٔ ۳۹۰

ای بت ماه روی مشکین مو
دل به چوگان زلف توچون گو
ای سنان قامت ای زره گیسو
تیر مژگانی وکمان ابرو
رستم داستان حسنی تو
نه خدایا که گشته ای بر زو
تا که روزی نشینیم به کنار
شه کنارم از اشک چشم چوجو
روز وشب در سراغ سروقدت
قمری آسا همی زنم کوکو
زدم از غم ز بس به زانو دست
پیل پا گشتم وشتر زانو
تا به وصلت شدم بلنداقبال
شهره شهر گشتم ازهر سو

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بت ماه روی مشکین مو
دل به چوگان زلف توچون گو
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا با موهای سیاه، دل من مانند توپی است که در بازی چوگان در اختیار زلف تو قرار دارد.
ای سنان قامت ای زره گیسو
تیر مژگانی وکمان ابرو
هوش مصنوعی: ای سنان، تو با قامتی چون نیزه‌ای، موهایت مانند زره‌ای به زیبایی آراسته شده است، و تیر مژگانت و کمان ابرویت نشانی از قدرت و زیبایی توست.
رستم داستان حسنی تو
نه خدایا که گشته ای بر زو
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که رستم، شخصیت معروف داستان‌های ملی ایرانی، نه به خاطر خداوند، بلکه به خاطر یک ویژگی خاص یا داستانی منحصر به فرد به یاد آورده می‌شود. به عبارتی، او به خاطر ویژگی‌های انسانی و داستانش شناخته می‌شود تا به خاطر تقدس یا الوهیت.
تا که روزی نشینیم به کنار
شه کنارم از اشک چشم چوجو
هوش مصنوعی: تا زمانی که روزی را کنار پادشاه بگذرانیم، اشک چشمانم چه بی‌دلیل خواهد ریخت.
روز وشب در سراغ سروقدت
قمری آسا همی زنم کوکو
هوش مصنوعی: در تمام روز و شب به یاد قامت زیبایت مثل قمر بلنددم، نوا می‌زنم.
زدم از غم ز بس به زانو دست
پیل پا گشتم وشتر زانو
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوهی که دارم، به شدت به زانو افتاده‌ام و مانند شتری زانوی خود را خم کرده‌ام.
تا به وصلت شدم بلنداقبال
شهره شهر گشتم ازهر سو
هوش مصنوعی: زمانی که به وصال تو رسیدم، در دل شهر به عنوان انسانی خوش شانس و مشهور شناخته شدم.