شمارهٔ ۳۸۵
تو از فرهاد دل بری نه شیرین
توبودی ویس پیش چشم رامین
توکردی وکنی نه اختر و بخت
شکایت نه از آن دارم نه از این
نبیند هر چه بیند جز رخ دوست
اگر باشدکسی را چشم حق بین
مرا دلبر پرستی گشته مذهب
نه از کفرم خبر باشد نه از دین
بود تحسین ز لبهای تودشنام
دعا باشد بگوئی گر تو نفرین
دلم دانی به زلفت در چه حال است
چو گنجشکی است در چنگال شاهین
بلند اقبال از عشق تو شاد است
نباشد عاشق آنکو هست غمگین
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو از فرهاد دل بری نه شیرین
توبودی ویس پیش چشم رامین
هوش مصنوعی: تو دل را از فرهاد میربایی، نه از شیرین. تو مانند ویس هستی که در برابر چشم رامین قرار دارد.
توکردی وکنی نه اختر و بخت
شکایت نه از آن دارم نه از این
هوش مصنوعی: تو کاری کردی که نه به ستارهها و شانس شکایتی دارم، نه از این وضعیت ناراضی هستم.
نبیند هر چه بیند جز رخ دوست
اگر باشدکسی را چشم حق بین
هوش مصنوعی: کسی که چشم حقیقتنگر دارد، جز چهره معشوق را نمیبیند و هیچ چیز دیگر برایش اهمیت ندارد.
مرا دلبر پرستی گشته مذهب
نه از کفرم خبر باشد نه از دین
هوش مصنوعی: دلبر من شده است مثل یک مذهب برایم؛ نه به کفر اعتقاد دارم و نه به دین.
بود تحسین ز لبهای تودشنام
دعا باشد بگوئی گر تو نفرین
هوش مصنوعی: اگر از زبان تو به جای تحسین، دشنام و نفرین بیاید، باز هم دعا و خوبی برای تو خواهد بود.
دلم دانی به زلفت در چه حال است
چو گنجشکی است در چنگال شاهین
هوش مصنوعی: دل من در اثر زلف تو به چه وضعیتی درآمده است، مانند گنجشکی است که در چنگال شاهین گرفتار شده و به شدت در اضطراب است.
بلند اقبال از عشق تو شاد است
نباشد عاشق آنکو هست غمگین
هوش مصنوعی: خوشبختی از عشق تو در دل او موج میزند، اما عاشقانی که در غم به سر میبرند، چنین احساسی ندارند.