شمارهٔ ۳۸۲
این صنم کیست که نبود بشری بهتر از این
کس ندیده است ونبیند دگر بهتر از این
گر که غلمان پدری گردد وحوری مادر
که نیارند به عالم بشری بهتر از این
گفتمش از نظری دین ودلم بردی گفت
می کنم باز به حالت نظری بهتر از این
گفتمش طلعت و زلفت به چه ماندگفتا
کی به عقرب شده طالع قمری بهتر از این
گفتمش زلف تو دیگر به چه می ماند گفت
با هما بوده کجا بال وپری بهتر از این
گفتمش باز بگو باز بخندید وبگفت
ناید از نافه برون مشک تری بهتر از این
گفتم او را که چه شد آن لب شیرینت گفت
هرگز از هند نخیزد شکری بهتر از این
گفتمش شهد لبت را چو رطب دیدم گفت
نخل فردوس نیارد ثمری بهتر ازاین
گفتم ابروی تو راسینه سپر کردم گفت
پیش شمشیر من آور سپری بهتر از این
گفتم آئینه روی تو غباری دارد
گفت آه تو ندارد اثری بهتر از این
گفتم از عشق تو دارم رخ و اشکی گفتا
یابی از همت ما سیم وزری بهتر از این
گفتمش در کفت اشعار بلند اقبال است
گفت کی بوده به عمان گهری بهتر از این
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این صنم کیست که نبود بشری بهتر از این
کس ندیده است ونبیند دگر بهتر از این
هوش مصنوعی: این معشوق کیست که هیچ انسان دیگری را نمیتوان بهتر از او پیدا کرد و در آینده هم کسی بهتر از او دیده نخواهد شد؟
گر که غلمان پدری گردد وحوری مادر
که نیارند به عالم بشری بهتر از این
هوش مصنوعی: اگر پسرانی به نام غلمان فرزندان پدر باشند و دخترانی به نام حوری فرزندان مادر، باز هم چیزی در این جهان بهتر از این وجود ندارد.
گفتمش از نظری دین ودلم بردی گفت
می کنم باز به حالت نظری بهتر از این
هوش مصنوعی: به او گفتم که با یک نگاه به دل و دینم توجه کردی. او در پاسخ گفت که میتوانم دوباره نگاهی به تو بیندازم که حتی بهتر از این باشد.
گفتمش طلعت و زلفت به چه ماندگفتا
کی به عقرب شده طالع قمری بهتر از این
هوش مصنوعی: با او صحبت میکردم و از زیبایی چهره و موهایش پرسیدم. او جواب داد که آیا ممکن است ستارهای به این زیبایی و جذابیت وجود داشته باشد که در آسمان به خوبی بدرخشد؟
گفتمش زلف تو دیگر به چه می ماند گفت
با هما بوده کجا بال وپری بهتر از این
هوش مصنوعی: زلف تو مانند چه چیزی است؟ او پاسخ داد که زلف تو همانند بال و پر یک هماست، که بهتر از این وجود ندارد.
گفتمش باز بگو باز بخندید وبگفت
ناید از نافه برون مشک تری بهتر از این
هوش مصنوعی: به او گفتم دوباره بگو و دوباره بخند، و او گفت هیچ چیزی بیشتر از این خوشبو نیست که از نافه خارج شود.
گفتم او را که چه شد آن لب شیرینت گفت
هرگز از هند نخیزد شکری بهتر از این
هوش مصنوعی: به او گفتم چه شد آن لب شیرینت، پاسخ داد که هیچ شکرای بهتر از این از هند بیرون نمیآید.
گفتمش شهد لبت را چو رطب دیدم گفت
نخل فردوس نیارد ثمری بهتر ازاین
هوش مصنوعی: به او گفتم وقتی لبهای تو مانند رطب شیرین و خوشمزه است، او در پاسخ گفت که درختان بهشتی نمیتوانند ثمری بهتر از این تولید کنند.
گفتم ابروی تو راسینه سپر کردم گفت
پیش شمشیر من آور سپری بهتر از این
هوش مصنوعی: گفتم ابروی تو را مثل سدی در برابر خطر نگه داشتهام. او پاسخ داد که پیش از شمشیر من، سپری بهتر از این نیاور.
گفتم آئینه روی تو غباری دارد
گفت آه تو ندارد اثری بهتر از این
هوش مصنوعی: گفتم که روی تو غبار و کدری دارد، او گفت آه تو هیچ نشانهای بهتر از این ندارد.
گفتم از عشق تو دارم رخ و اشکی گفتا
یابی از همت ما سیم وزری بهتر از این
هوش مصنوعی: گفتم به خاطر عشق تو هم صورت زیبایی دارم و هم اشکی بر گونه. او پاسخ داد که از تلاش و همت ما، چیزی بهتر از طلا و نقره خواهی یافت.
گفتمش در کفت اشعار بلند اقبال است
گفت کی بوده به عمان گهری بهتر از این
هوش مصنوعی: به او گفتم که اشعار بلندی از اقبال وجود دارد، اما او پاسخ داد که آیا در عمان جواهری بهتر از این بوده است؟