شمارهٔ ۳۸۰
آتشی عشق زد به خرمن من
که دل وجان بسوخت درتن من
خون دل بسکه ریختم از چشم
لاله زاری شده است دامن من
غم عالم گرفته جا گوئی
دردل همچو چشم سوزن من
نیست اندیشه ام ز تیر قضا
شود از زلف یار جوشن من
بگذرم از بهشت وحور وقصور
گر به کویش دهند مسکن من
بار یار است ویار اغیار است
دوست با دشمن است ودشمن من
خط به گرد رخش امید آوخ
که خزان برد ره به گلشن من
زلف را حلقه حلقه چون زنجیر
کرده گویا برای گردن من
برد دل از کف بلند اقبال
آن ستم پیشه ترک رهزن من
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آتشی عشق زد به خرمن من
که دل وجان بسوخت درتن من
هوش مصنوعی: عشق مانند آتشی به قلب و زندگی من افروخته است، به طوری که تمام وجودم را سوزانده و به آتش کشیده است.
خون دل بسکه ریختم از چشم
لاله زاری شده است دامن من
هوش مصنوعی: خون دل زیادی را که از دلم ریختهام، باعث شده دامنم به اندازه یک لالهزار پر از گل و غم شود.
غم عالم گرفته جا گوئی
دردل همچو چشم سوزن من
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که در دلم نشسته، مانند سوزنی است که در چشم میماند و نمیتوان آن را فراموش کرد.
نیست اندیشه ام ز تیر قضا
شود از زلف یار جوشن من
هوش مصنوعی: اندیشهام تحت تأثیر قضا و قدر نیست، زیرا زلف یار به مثابهی زرهای برای من عمل میکند.
بگذرم از بهشت وحور وقصور
گر به کویش دهند مسکن من
هوش مصنوعی: من از نعمتهای بهشت و زیباییهای آن میگذرم، اگر مرا در کوی تو ساکن کنند.
بار یار است ویار اغیار است
دوست با دشمن است ودشمن من
هوش مصنوعی: بار یار به دوش من است و محبت او به دیگران است. دوستی من با او و دشمنی من با کسانی که با او هستند، در تضاد است.
خط به گرد رخش امید آوخ
که خزان برد ره به گلشن من
هوش مصنوعی: امید دارم که خطی که بر صورت زیبایت نقش بسته، باعث خزان و کاسته شدن زیباییات نشود و راهی به گلشن من نداشته باشد.
زلف را حلقه حلقه چون زنجیر
کرده گویا برای گردن من
هوش مصنوعی: زلف او به شکل حلقههای زنجیر درآمده و به نظر میرسد که این زنجیر برای گردن من طراحی شده است.
برد دل از کف بلند اقبال
آن ستم پیشه ترک رهزن من
هوش مصنوعی: دل من به دست شخصی افتاده که با قساوت و بیرحمی رفتار میکند. این فرد با دسیسه و فریب، زندگیام را مختل کرده است.