گنجور

شمارهٔ ۳۷۹

چشمه حیوان من شد لب جانان من
شد لب جانان من چشمه حیوان من
شد رخ جانان من شمع شبستان من
شمع شبستان من شد رخ جانان من
برد دل وجان من از نگهی چشم تو
از نگهی چشم تو برد دل و جان من
سنبل وریحان من گشت خط وزلف تو
گشت خط وزلف تو سنبل و ریحان من
گوهر ومرجان من شد لب ودندان تو
شد لب ودندان توگوهر ومرجان من
شد مه تابان من روی تو در چرخ حسن
روی تو درچرخ حسن شد مه تابان من
پر شده دامان من بی تو ز خون جگر
بی تو ز خون جگر پر شده دامان من

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشمه حیوان من شد لب جانان من
شد لب جانان من چشمه حیوان من
هوش مصنوعی: چشمه وجودم به وعده جانانم تبدیل شد. وجود من، همان جانانم است.
شد رخ جانان من شمع شبستان من
شمع شبستان من شد رخ جانان من
هوش مصنوعی: چهره معشوق من مانند شمعی است در دل شب، که روشنایی و زیبایی او فضای اطراف را درخشان می‌کند.
برد دل وجان من از نگهی چشم تو
از نگهی چشم تو برد دل و جان من
هوش مصنوعی: چشم تو به قدری جذاب است که دل و جان من را می‌برد و تحت تاثیر قرار می‌دهد.
سنبل وریحان من گشت خط وزلف تو
گشت خط وزلف تو سنبل و ریحان من
هوش مصنوعی: گل و گیاه من به خاطر خط تو شده است و خط تو به خاطر زلف من به گل و گیاه تبدیل شده است.
گوهر ومرجان من شد لب ودندان تو
شد لب ودندان توگوهر ومرجان من
هوش مصنوعی: دندان‌ها و لب‌های تو برای من همانند گوهر و مرجان ارزشمند هستند.
شد مه تابان من روی تو در چرخ حسن
روی تو درچرخ حسن شد مه تابان من
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو مانند ماهی درخشان است که در آسمان وجود دارد و روشنی‌اش منبع نور و زیبایی من شده است.
پر شده دامان من بی تو ز خون جگر
بی تو ز خون جگر پر شده دامان من
هوش مصنوعی: غیر از تو، دل من از غم و اندوه و درد پر شده است. حسرت و اندوهی عمیق در وجودم حس می‌کنم که نمی‌توانم آن را پنهان کنم.