گنجور

شمارهٔ ۳۷

اسیر بند تو در روزگار آزاد است
نصیب هر که شود نعمت خداداداست
دلم نمی شود اندر فراق تو غمگین
که در فراق هم از یادوصل توشاد است
به خاک کشور عشق تو تا نهادم پا
نصیحت همه عالم به گوش من باد است
به باغ جانکنم جز به سایه شمشاد
چرا که قامت دلدار من چو شمشاد است
من آدمی نشنیدم به آن لطافت وحسن
ز ما بری است دلیل اینکه او پریزاد است
دلا به نیک وبد روزگار صابر باش
نصیحی است نکو کز پدر مرا یاد است
ز عهد سست بتان غم مخور بلند اقبال
که دهر وهر چه در اوهست سست بنیاد است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسیر بند تو در روزگار آزاد است
نصیب هر که شود نعمت خداداداست
هوش مصنوعی: من در چنته‌ی عشق تو گرفتارم، اما در دنیای واقعی آزاد هستم و هرکسی که از رحمت خدا بهره‌مند شود، زندگی‌اش پر از نعمت خواهد بود.
دلم نمی شود اندر فراق تو غمگین
که در فراق هم از یادوصل توشاد است
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دوری از تو غمگین نمی‌شود، زیرا حتی در زمان فراق، یاد وصال تو شادی‌آور است.
به خاک کشور عشق تو تا نهادم پا
نصیحت همه عالم به گوش من باد است
هوش مصنوعی: به سرزمین عشق تو که پا گذاشتم، هر توصیه و نصیحتی از همه مردم برای من بی‌اهمیت است.
به باغ جانکنم جز به سایه شمشاد
چرا که قامت دلدار من چو شمشاد است
هوش مصنوعی: در باغ زندگی جز در سایه‌ی درخت شمشاد نمی‌نشینم، زیرا که قامت محبوب من به مانند درخت شمشاد است.
من آدمی نشنیدم به آن لطافت وحسن
ز ما بری است دلیل اینکه او پریزاد است
هوش مصنوعی: من آدمی را ندیده‌ام که به آن نازکی و زیبایی باشد و دلیل این مسئله این است که او از نسل پری‌هاست.
دلا به نیک وبد روزگار صابر باش
نصیحی است نکو کز پدر مرا یاد است
هوش مصنوعی: ای دل، در برابر خوب و بد روزگار صبور باش. این نکته‌ای است خوب که از پدرم به یاد دارم.
ز عهد سست بتان غم مخور بلند اقبال
که دهر وهر چه در اوهست سست بنیاد است
هوش مصنوعی: از تأثیرات و ناپایداری دنیای مادی نگران نباش. خوشبختی و روزهای خوب همیشه ممکن است فراروند، زیرا همه چیز در این دنیا بی‌ثبات و پایه‌اش سست است.