گنجور

شمارهٔ ۳۴۹

گوئیم عاشقیم وز هجرت نمرده ایم
گویا هنوز بهره ز عشقت نبرده ایم
امروز در زمانه منجم چوما مجو
شب تا سحر ز بس همی اختر شمرده ایم
شرحی ز شوق وصل تونتوان بیان نمود
از دردهجر بسکه غمین وفسرده ایم
عشق تو نقش بست چوما را به لوح دل
از لوح دل علایق هستی سترده ایم
دامان ما چوچهر توگردیده لال گون
از راه دیده خون دل از بس فشرده ایم
مستیم آنچنان که ندانیم پا ز سر
هستیم در خیال تو صهبا نخورده ایم
شد چون بلنداقبال اقبال ما بلند
تا دل به دست عشق تودلبر سپرده ایم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گوئیم عاشقیم وز هجرت نمرده ایم
گویا هنوز بهره ز عشقت نبرده ایم
هوش مصنوعی: می‌گوییم که عاشق هستیم و از جدایی نمرده‌ایم، اما به نظر می‌رسد هنوز از عشق تو بهره‌ای نبرده‌ایم.
امروز در زمانه منجم چوما مجو
شب تا سحر ز بس همی اختر شمرده ایم
هوش مصنوعی: امروز به قدری به نجوم و ستاره‌شناسی توجه داریم که تا سپیده‌دم، شب را صرف شمارش ستاره‌ها می‌کنیم.
شرحی ز شوق وصل تونتوان بیان نمود
از دردهجر بسکه غمین وفسرده ایم
هوش مصنوعی: هیچ‌گونه واژه‌ای نمی‌تواند احساس عمیق شوق برای وصالتان را توصیف کند، زیرا در اثر دوری و جدایی، آن‌قدر غمگین و دلسرد شده‌ایم که نمی‌توانیم آن را بگوییم.
عشق تو نقش بست چوما را به لوح دل
از لوح دل علایق هستی سترده ایم
هوش مصنوعی: عشق تو به گونه‌ای در قلبم نقش بسته که از تمام علاقه‌های دنیوی و مادی خود را کنار گذاشته‌ام.
دامان ما چوچهر توگردیده لال گون
از راه دیده خون دل از بس فشرده ایم
هوش مصنوعی: لباس ما مانند چهره تو شده است، بی‌صدا و خاموش؛ از شدت درد و اندوهی که در دل داریم، چشمان‌مان پر از اشک شده است.
مستیم آنچنان که ندانیم پا ز سر
هستیم در خیال تو صهبا نخورده ایم
هوش مصنوعی: ما در حالتی بسیار شاد و سرمست هستیم که حتی از وجود خودمان اطلاعی نداریم. در خیال تو، گویی مشغول نوشیدن شراب هستیم، اما در حقیقت هیچ شرابی نخورده‌ایم.
شد چون بلنداقبال اقبال ما بلند
تا دل به دست عشق تودلبر سپرده ایم
هوش مصنوعی: وقتی که شانس و اقبال ما پررنگ شد، ما نیز دل‌مان را به عشق محبوب‌مان سپردیم.