شمارهٔ ۳۴۸
دین ودل درعشق یار از گفتگوئی داده ایم
قوت روح وقوت جان را ز بوئی داده ایم
عاقلان دیوانه می خوانندما ز آنکه ما
دل به دست دلبر زنجیر موئی داده ایم
خاک ما را آتش سودای او بر باد داد
نه همی اندر هوایش آبروئی داده ایم
حال دل ازما چه می جوئی که در میدان عشق
دل به چوگان سر زلفش چوگوئی داده ایم
بالله از دوزخ اگر اندیشه ای داریم ما
زآنکه دل را خو به ترک تندخوئی داده ایم
تاابد سبز است وخرم نونهال بخت ما
چونکه جای او را کنار آب جوئی داده ایم
ما دراین میخانه می خواهیم از پیر مغان
کی کجا دل بر خمی یا بر سبوئی داده ایم
برمچین زاهد ز ما دامن چوبر ما بگذری
ما به دریا خویشتن را شستشوئی داده ایم
گفتم او را کی مرا کردی بلنداقبال گفت
از دلت آنم که ترک آرزوئی داده ایم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دین ودل درعشق یار از گفتگوئی داده ایم
قوت روح وقوت جان را ز بوئی داده ایم
هوش مصنوعی: در عشق یار، جان و دل خود را با کلامی تقدیم کردهایم و از عطر عشق، نیرو و قوت روح و زندگیمان را دریافت کردهایم.
عاقلان دیوانه می خوانندما ز آنکه ما
دل به دست دلبر زنجیر موئی داده ایم
هوش مصنوعی: عاقلان ما را دیوانه مینامند، چون ما عشق را به دست محبوب سپردهایم و خود را به زنجیر او درآوردهایم.
خاک ما را آتش سودای او بر باد داد
نه همی اندر هوایش آبروئی داده ایم
هوش مصنوعی: آتش عشق او باعث شد که همه چیز ما به باد برود، اما ما هیچ ارزشی برای آن عشق قائل نشدیم.
حال دل ازما چه می جوئی که در میدان عشق
دل به چوگان سر زلفش چوگوئی داده ایم
هوش مصنوعی: به چه چیزی از حال دل ما کنجکاوی میکنی؟ در میدان عشق، ما دلمان را به بازی و تسلط بر زلفهای او سپردهایم.
بالله از دوزخ اگر اندیشه ای داریم ما
زآنکه دل را خو به ترک تندخوئی داده ایم
هوش مصنوعی: اگر به حقیقت بهشتی در نظر داریم، باید بدانیم که دل ما به راحتی از خشم و تندی فاصله گرفته و به آرامش و مهربانی گرایش پیدا کرده است.
تاابد سبز است وخرم نونهال بخت ما
چونکه جای او را کنار آب جوئی داده ایم
هوش مصنوعی: نونهال بخت ما همیشه سرسبز و شاداب است، زیرا آن را در کنار آب، جایی مناسب قرار دادهایم.
ما دراین میخانه می خواهیم از پیر مغان
کی کجا دل بر خمی یا بر سبوئی داده ایم
هوش مصنوعی: ما در این میخانه به دنبال راهنمایی از پیر مغان هستیم که در گذشته کجا و چه زمانی دلمان را به خم و سبو واگذاشتهایم.
برمچین زاهد ز ما دامن چوبر ما بگذری
ما به دریا خویشتن را شستشوئی داده ایم
هوش مصنوعی: ای زاهد، دامن خود را از ما بگیر، زیرا ما اگر از کنار تو بگذریم، خود را در دریا شستهایم و پاک کردهایم.
گفتم او را کی مرا کردی بلنداقبال گفت
از دلت آنم که ترک آرزوئی داده ایم
هوش مصنوعی: گفتم چه شد که تو مرا اینچنین خوششانس کردی؟ گفت: از دل خودت است که آرزوهایت را رها کردهایم.