گنجور

شمارهٔ ۳۴۷

ما عاشقان مست دل از دست داده ایم
از دست رفته ایم وز پا اوفتاده ایم
چشم ازجهان وهرچه در اوهست بسته ایم
بر روی خویشتن در دولت گشاده ایم
هر جا که عاشقی است به پیشش نشسته ایم
هر جا که دلبری به برش ایستاده ایم
با درد وغم اگر چه دچاریم خرمیم
هر چندپر ز نقش ونگاریم ساده ایم
گه ساکت وخموش چورندان خرقه پوش
گه درخروش وجوش چوخم های باده ایم
ما را مبین به روزکه درویش مسلکیم
شبها به صدر میکده بین شاهزاده ایم
زاهدکند ز رفتن میخانه منع ما
گویا نه آگهست کز این خانواده ایم
امروز ما به میکده ساکن نگشته ایم
روز الست پا و سر آنجا نهاده ایم
آن شه چورخ نمودبه شطرنج عشق او
ما مات مانده در شط رنج و پیاده ایم
درجمع وخرج عشق رخ خود نگار ما
ما را نوشته باقی اگر چه زیاده ایم
هرگه پی شکار شود شاه ما سوار
اندر رکاب اوسگ سر در قلاده ایم
اقبال ما ز عشق بلنداست وارجمند
ما را مبین که پست تر از خاک جاده ایم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما عاشقان مست دل از دست داده ایم
از دست رفته ایم وز پا اوفتاده ایم
هوش مصنوعی: ما عاشقان شیدا، دل خود را گم کرده‌ایم و از خودمان بی‌خبر و آشفته‌ایم.
چشم ازجهان وهرچه در اوهست بسته ایم
بر روی خویشتن در دولت گشاده ایم
هوش مصنوعی: چشم خود را به روی دنیا و همه چیزهایی که در آن است بسته‌ایم و در عوض، بر روی درون خود و حالت خوشبختی‌امان باز کرده‌ایم.
هر جا که عاشقی است به پیشش نشسته ایم
هر جا که دلبری به برش ایستاده ایم
هوش مصنوعی: هر جا که عشق و محبت باشد، ما در کنار آن نشسته‌ایم و هر جا که محبوبی باشد، به احترام او ایستاده‌ایم.
با درد وغم اگر چه دچاریم خرمیم
هر چندپر ز نقش ونگاریم ساده ایم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه از درد و غم رنج می‌بریم، همچنان شاداب و خوشحالیم، هرچند که زندگی‌مان پر از زیبایی‌ها و زرق و برق‌هاست. ما ساده و بی‌آلایش هستیم.
گه ساکت وخموش چورندان خرقه پوش
گه درخروش وجوش چوخم های باده ایم
هوش مصنوعی: گاهی آرام و ساکت هستم و مانند کسی که لباس عابدی به تن دارد، در سکوت به سر می‌برم. و گاهی هم پر سر و صدا و شاداب مانند کسی که در حال نوشیدن شراب است، به زندگی می‌پردازم.
ما را مبین به روزکه درویش مسلکیم
شبها به صدر میکده بین شاهزاده ایم
هوش مصنوعی: ما را در روز نبین که درویشی به حساب می‌آییم، اما شب‌ها که به میکده می‌رویم، مثل شاهزادگان رفتار می‌کنیم.
زاهدکند ز رفتن میخانه منع ما
گویا نه آگهست کز این خانواده ایم
هوش مصنوعی: زاهد، ما را از رفتن به میخانه منع می‌کند، ولی آیا او نمی‌داند که ما از این خانواده‌ایم که به این راه‌ می‌رویم؟
امروز ما به میکده ساکن نگشته ایم
روز الست پا و سر آنجا نهاده ایم
هوش مصنوعی: امروز ما در میکده مستقر نشده‌ایم، بلکه در روز ازلی وجود خود را آنجا قرار داده‌ایم.
آن شه چورخ نمودبه شطرنج عشق او
ما مات مانده در شط رنج و پیاده ایم
هوش مصنوعی: او با حرکاتش در بازی عشق، ما را در میان مشکلات و سختی‌ها معطل کرده و به قدری در این ماجرا غرق شده‌ایم که در این راه درمانده و بی‌حرکت مانده‌ایم.
درجمع وخرج عشق رخ خود نگار ما
ما را نوشته باقی اگر چه زیاده ایم
هوش مصنوعی: در عشق و عشق‌ورزی، چهره محبوب ما در دل ما نقش بسته است. اگرچه ممکن است ما بیش از حد به نظر برسیم، اما آنچه در دل داریم، همچنان باقی است.
هرگه پی شکار شود شاه ما سوار
اندر رکاب اوسگ سر در قلاده ایم
هوش مصنوعی: هر زمان که پادشاه ما به دنبال شکار می‌رود، ما هم با وفاداری در کنار او و آماده خدمت هستیم.
اقبال ما ز عشق بلنداست وارجمند
ما را مبین که پست تر از خاک جاده ایم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، ما در مقام و ارزش بالا و والایی قرار داریم. اما نگاهی به ما نکنید که در حقیقت، از خاک و زمین پست‌تر هستیم.