گنجور

شمارهٔ ۳۳۵

شد وقت آنکز بی خودی وصفی ز دلداری کنم
وز طور و طرز دلبری کو دارد اظهاری کنم
دورافکنم هم خرقه را از کف نهم هم سبحه را
در برنمایم طیلسان بر دوش زناری کنم
منصور سازم خویش را وز دل برم تشویش را
گویم اناالحق تا مگر جا بر سر داری کنم
کس نیست با من هم زبان تا گویم از راز نهان
آن به که بنشینم بیان در پیش دیواری کنم
فصل گل است ووقت می درخانه خوابم تا به کی
از شهر باید شد برون تاسیر گلزاری کنم
دیوانه وش درهر گذر گردم برهنه پا و سر
کافتندم از پی کودکان خود را چوسرداری کنم
آسوده سازم حال را بینم بلنداقبال را
جان چون بلنداقبال اگر قربانی یاری کنم

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد وقت آنکز بی خودی وصفی ز دلداری کنم
وز طور و طرز دلبری کو دارد اظهاری کنم
هوش مصنوعی: وقت آن رسیده که از بی‌خودی و عشق بگویم و درباره‌ی نحوه و شیوه‌ی دلبری که محبوبم دارد، صحبت کنم.
دورافکنم هم خرقه را از کف نهم هم سبحه را
در برنمایم طیلسان بر دوش زناری کنم
هوش مصنوعی: من لباس زهد و تقوا را کنار می‌گذارم و از دستبند عبادت هم رها شده و لباس فاخر به تن می‌کنم.
منصور سازم خویش را وز دل برم تشویش را
گویم اناالحق تا مگر جا بر سر داری کنم
هوش مصنوعی: من خود را به دقت بسازم و از دل خود نگرانی‌ها و اضطراب‌ها را برطرف کنم. می‌گویم «من حقیقت را می‌گویم» تا شاید بتوانی بر سر خود جایگاهی داشته باشی.
کس نیست با من هم زبان تا گویم از راز نهان
آن به که بنشینم بیان در پیش دیواری کنم
هوش مصنوعی: هیچ کس با من نیست که رازهای درونم را به زبان آورم، بهتر است که این رازها را به دیواری بگویم و در دل نگه دارم.
فصل گل است ووقت می درخانه خوابم تا به کی
از شهر باید شد برون تاسیر گلزاری کنم
هوش مصنوعی: فصل گل آمده و من در خانه مست خوابیده‌ام. نمی‌دانم تا چه زمانی باید از شهر بیرون بروم تا بتوانم از زیبایی گلستان لذت ببرم.
دیوانه وش درهر گذر گردم برهنه پا و سر
کافتندم از پی کودکان خود را چوسرداری کنم
هوش مصنوعی: من در هر کوچه و خیابانی همچون یک دیوانه قدم می‌زنم و بی‌پروا و بدون لباس، به دنبال فرزندانم می‌گردم. می‌خواهم آنها را پیدا کنم و برایشان دلسوزی و محبت کنم.
آسوده سازم حال را بینم بلنداقبال را
جان چون بلنداقبال اگر قربانی یاری کنم
هوش مصنوعی: می‌خواهم آرامش را به خود هدیه دهم و حال خوبی را تجربه کنم. اگر جانم به خاطر دوستی فدا شود، همچون کسی که شانس و اقبال بلندی دارد، احساس خوشحالی و افتخار می‌کنم.