گنجور

شمارهٔ ۳۳۳

ز آب چشم از بسکه روز و شب زمین را تر کنم
مشت خاکی دست ندهد کز غمت بر سر کنم
کاسه چشم است وافغان دل وخون جگر
بی تو گر مطرب طلب یا باده در ساغر کنم
گشته ام درانتظار از بس ز وصلت ناامید
کافرم گر چون دل آئی در برم باور کنم
خون شودبی شک چو اول روز کاندر نافه بود
وصف زلفت را اگر در پیش مشک تر کنم
از سیاهی چون محک زلفت چو آید در نظر
تا بدوسایم رخی رخ را به زردی زرکنم
شعر من آشفته دیوانم پریشان شد زبس
شرح مشکین طره ات را ثبت دردفتر کنم
پیش سرو قامتت نه نامی از طوبی برم
با می لعل لبت نه یادی از کوثر کنم
آسمان را رشکها از دامنم باشد به دل
دامنم را شب ز اشک از بسکه پراختر کنم
زهره اندر چرخ با یاران خود می گفت دوش
از بلنداقبال کوشعری که تا از برکنم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز آب چشم از بسکه روز و شب زمین را تر کنم
مشت خاکی دست ندهد کز غمت بر سر کنم
هوش مصنوعی: از شدت اندوه و گریه، چنان اشک می‌ریزم که زمین را پر از آب می‌کنم، اما حتی مشت خاکی هم دست نمی‌دهد تا نشان‌تان دهم که چقدر برای غمت ناراحتم.
کاسه چشم است وافغان دل وخون جگر
بی تو گر مطرب طلب یا باده در ساغر کنم
هوش مصنوعی: چشم‌های من پر از اشک و دل پر از غم است و جگرم خونین. اگر به دنبال لذت و خوشی باشم، باز هم نمی‌توانم از یاد تو غافل شوم و هرگز از درد جدایی رها نخواهم شد.
گشته ام درانتظار از بس ز وصلت ناامید
کافرم گر چون دل آئی در برم باور کنم
هوش مصنوعی: مدتی طولانی است که منتظر تو هستم و از اینکه به وصال تو نمی‌رسم ناامید شده‌ام. حالا اگر تو مثل دل من به سوی من بیایی، شاید بتوانم به عشق و اعتقادی که داشتم، دوباره ایمان بیاورم.
خون شودبی شک چو اول روز کاندر نافه بود
وصف زلفت را اگر در پیش مشک تر کنم
هوش مصنوعی: بدون تردید، اگر بخواهم بوی زلف تو را با مشک تازه توصیف کنم، خون قلبم به جوش خواهد آمد، زیرا زیبایی تو همچون روز اول در دل من زنده است.
از سیاهی چون محک زلفت چو آید در نظر
تا بدوسایم رخی رخ را به زردی زرکنم
هوش مصنوعی: وقتی به تاریکی موهایت می‌نگرم، چقدر زیباست که بخواهم چهره‌ات را با رنگی زرد مانند طلا آرایش کنم.
شعر من آشفته دیوانم پریشان شد زبس
شرح مشکین طره ات را ثبت دردفتر کنم
هوش مصنوعی: شعر من به شدت آشفته و دیوانه‌وار است و به‌خاطر زیبایی و رمز و راز موهای سیاه تو، نمی‌توانم آن را در دفترم بنویسم.
پیش سرو قامتت نه نامی از طوبی برم
با می لعل لبت نه یادی از کوثر کنم
هوش مصنوعی: وقتی قامت زیبایت را می‌بینم، دیگر از درخت طوبی نامی نمی‌برم و وقتی لب‌های لعل‌گونت را می‌نوشم، دیگر به یاد کوثر نمی‌افتم.
آسمان را رشکها از دامنم باشد به دل
دامنم را شب ز اشک از بسکه پراختر کنم
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر دامن من حسرت می‌خورد، زیرا شب‌ها به قدری اشک می‌ریزم که دامنم را پر از اشک می‌کند.
زهره اندر چرخ با یاران خود می گفت دوش
از بلنداقبال کوشعری که تا از برکنم
هوش مصنوعی: زهره در آسمان با دوستانش صحبت می‌کرد و می‌گفت که شب گذشته درباره‌ی خوش‌اقبالی شعری خواندم که می‌خواهم آن را حفظ کنم و از یاد نبرم.