شمارهٔ ۳۳۲
گفتمش دیوانه ام گفتا که زنجیرت کنم
گفتمش ویرانه ام گفتا که تعمیرت کنم
گفتم ازعشق توچون زلف توپرچین شد رخم
گفت درعهدجوانی خواستم پیرت کنم
گفتمش تا چندباشم تشنه دیدار تو
گفت زآب کوثر لب غم مخور سیرت کنم
گفتم ازخیل سگان درگهت خواهم شوم
گفت اگرگردی سگ این آستان شیرت کنم
گفتمش داری ز مژگان تیر وا ز ابروکمان
گفت هستم درخیال اینکه نخجیرت کنم
گفتم اندر پای تو خواهم کهتا میرم ز عشق
گفت تا میری در اقلیم بقا میرت کنم
چون بلنداقبال گفتم هر زمانم حالتی است
گفت میخواهم که تا آگه زتقدیرت کنم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفتمش دیوانه ام گفتا که زنجیرت کنم
گفتمش ویرانه ام گفتا که تعمیرت کنم
هوش مصنوعی: گفتم من دیوانهام، او گفت که میخواهم تو را به زنجیر بکشم. گفتم من ویرانهام، او گفت که میخواهم تو را تعمیر کنم.
گفتم ازعشق توچون زلف توپرچین شد رخم
گفت درعهدجوانی خواستم پیرت کنم
هوش مصنوعی: گفتم از عشق تو چون زلف تو پیچیده و پرچین شد، چهرهام به من گفت که در زمان جوانی خواستم تو را سالخورده و پخته کنم.
گفتمش تا چندباشم تشنه دیدار تو
گفت زآب کوثر لب غم مخور سیرت کنم
هوش مصنوعی: به او گفتم تا چه زمانی باید برای دیدن تو بیتاب و تشنه بمانم؟ او پاسخ داد که از آب کوثر بنوش، نگران غم و اندوه نباش و سیراب شوم.
گفتم ازخیل سگان درگهت خواهم شوم
گفت اگرگردی سگ این آستان شیرت کنم
هوش مصنوعی: گفتم میخواهم از جمع سگان درگاه تو باشم، او گفت اگر به عنوان سگ این مکان درآیی، به تو احترام گذاشته و تو را بزرگ میکنم.
گفتمش داری ز مژگان تیر وا ز ابروکمان
گفت هستم درخیال اینکه نخجیرت کنم
هوش مصنوعی: گفتم آیا از چشمانت تیر میزنید و یا از ابروی زیبایت کمان؟ او پاسخ داد: بله، در خیال این هستم که تو را صید کنم.
گفتم اندر پای تو خواهم کهتا میرم ز عشق
گفت تا میری در اقلیم بقا میرت کنم
هوش مصنوعی: گفتم که برای تو جانم را فدای تو میکنم و تا وقتی که ز عشق تو میمیرم، تو هم مرا در سرزمین جاودانی وجودت زنده میکنی.
چون بلنداقبال گفتم هر زمانم حالتی است
گفت میخواهم که تا آگه زتقدیرت کنم
هوش مصنوعی: هر بار که دربارهی حالت و وضعیت خود صحبت میکنم، او میگوید که میخواهد تا از سرنوشت تو مطلع شود.