شمارهٔ ۳۲۷
خیال رویتوبیرون نمی رودزدلم
بلی به عشق تو آمیخته است آب وگلم
اگر که رشته عمر مرا ز هم گسلی
گمان مدار که پیوند دوستی گسلم
غیاب روی تو بامن چه می تواند کرد
که درحضور تو گوئی نشسته متصلم
بهای بوسه زمن جان ودل چه می طلبی
نه جان ز عشق تو دارم نه دل مکن خجلم
مرا کسالت پیری ز پا نیفکنده است
ز درد عشق توپیمان گسل چنین کسلم
دهدچوشعر توشعرم همه پریشانی
ز بس چوزلف تو آشفته گشته است دلم
اگر چه گشته ام از عاشقی بلنداقبال
گرم نه لطف توشامل شود به حال ولم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خیال رویتوبیرون نمی رودزدلم
بلی به عشق تو آمیخته است آب وگلم
هوش مصنوعی: تصور چهرهات هرگز از ذهنم دور نمیشود، قلبم کاملاً به عشق تو گره خورده است.
اگر که رشته عمر مرا ز هم گسلی
گمان مدار که پیوند دوستی گسلم
هوش مصنوعی: اگرچه عمر من ممکن است به پایان برسد و از هم جدا شوم، اما فکر نکن که رابطه دوستیام را قطع کردهام.
غیاب روی تو بامن چه می تواند کرد
که درحضور تو گوئی نشسته متصلم
هوش مصنوعی: غیاب و دوری تو با من چه کار میتواند بکند، وقتی که در حضور تو احساس میکنم همیشه کنارت هستم و در حال گفتگویم.
بهای بوسه زمن جان ودل چه می طلبی
نه جان ز عشق تو دارم نه دل مکن خجلم
هوش مصنوعی: بها و ارزش بوسهای که از من میخواهی، چه چیزی است؟ من نه جانم را از عشق تو دارم و نه دلم را. پس چرا مرا شرمنده میکنی؟
مرا کسالت پیری ز پا نیفکنده است
ز درد عشق توپیمان گسل چنین کسلم
هوش مصنوعی: سن و سال و کسالت پیری مرا از پا نینداخته، اما درد عشق قلبم را درمانده کرده است.
دهدچوشعر توشعرم همه پریشانی
ز بس چوزلف تو آشفته گشته است دلم
هوش مصنوعی: شعر تو باعث شده است که شعر من هم نامنظم و گیج و پریشان شود، چون دل من از زیبایی و پیچیدگی موهای تو به هم ریخته و ناآرام است.
اگر چه گشته ام از عاشقی بلنداقبال
گرم نه لطف توشامل شود به حال ولم
هوش مصنوعی: با اینکه از عشق به او به جایگاه بلندی رسیدهام، اما نه به خاطر محبت او، بلکه به خاطر وضعیت من است که همچنان رنجور و بیحال هستم.