گنجور

شمارهٔ ۳۲۱

خرم آندم که از این بزم جهان برخیزم
همه جانان شوم و از سر جان برخیزم
سر به زانو همه رندان به عزا بنشینند
من چو درحلقه ایشان ز میان برخیزم
خوش ندارند که من دور شوم از برشان
همه را پایم وناگاه نهان برخیزم
دلبر من به درآید ز درم گر روزی
پی تعظیم چو معنی ز بیان برخیزم
نه چه گفتم که ز بس محو شوم در رخ او
مات خواهم شد واز جا نتوان برخیزم
چون اشارت شود از دوست که ازجا برخیز
گر به دوش است مرا کوه گران برخیزم
خواهد ار یار مرا جای به دوزخ باشد
من به میل دلش از قصر جنان برخیزم
خیزد ازجای چه سان بر سر آتش زیبق
هر دم از هجر رخ دوست چنان برخیزم
گر گذار توبیفتد به مزار من زار
بدرانم کفن و رقص کنان برخیزم
پیر ودلخسته ز غم همچو بلنداقبالم
بنشین در برمن تا که جوان برخیزم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خرم آندم که از این بزم جهان برخیزم
همه جانان شوم و از سر جان برخیزم
هوش مصنوعی: زمانی خوشحال و شادابم که از این دنیای پر از زرق و برق و جشن و سرور فاصله بگیرم و به اصل خودم که همان عشق و جانان است، بازگردم.
سر به زانو همه رندان به عزا بنشینند
من چو درحلقه ایشان ز میان برخیزم
هوش مصنوعی: همه جمعیت رند و خوش گذران در حال عزاداری نشسته‌اند، اما وقتی من از میان آن‌ها بلند شوم، زنجیره‌ این غم و اندوه را قطع می‌کنم.
خوش ندارند که من دور شوم از برشان
همه را پایم وناگاه نهان برخیزم
هوش مصنوعی: آن‌ها دوست ندارند که من از کنارشان دور شوم و ناگهان غیب شوم.
دلبر من به درآید ز درم گر روزی
پی تعظیم چو معنی ز بیان برخیزم
هوش مصنوعی: اگر روزی محبوب من از در به درون آید و من بخواهم به احترام او برخیزم، معنای واقعی را از بیانی که دارم، درک خواهم کرد.
نه چه گفتم که ز بس محو شوم در رخ او
مات خواهم شد واز جا نتوان برخیزم
هوش مصنوعی: من آن‌قدر مجذوب چهره‌ی او هستم که دیگر نمی‌توانم حرفی بزنم، به حدی که در برابر زیبایی‌اش گیج و حیران شده‌ام و حتی نمی‌توانم از جایی که ایستاده‌ام، حرکت کنم.
چون اشارت شود از دوست که ازجا برخیز
گر به دوش است مرا کوه گران برخیزم
هوش مصنوعی: وقتی دوست به من اشاره کند که از جا بلند شوم، حتی اگر بار سنگینی به دوش داشته باشم، قادر به برخاستن هستم.
خواهد ار یار مرا جای به دوزخ باشد
من به میل دلش از قصر جنان برخیزم
هوش مصنوعی: اگر محبوبم بخواهد که مرا به دوزخ ببرد، من با کمال میل و از روی عشق، از بهشت خودم هم کنار می‌روم.
خیزد ازجای چه سان بر سر آتش زیبق
هر دم از هجر رخ دوست چنان برخیزم
هوش مصنوعی: هر لحظه از دوری چهره‌ی محبوبم به اندازه‌ای ناراحتم که از جایی که نشسته‌ام، با درد و شوقی عمیق برمی‌خیزم، مانند شعله‌ای که از آتش زیبق به‌پا می‌خیزد.
گر گذار توبیفتد به مزار من زار
بدرانم کفن و رقص کنان برخیزم
هوش مصنوعی: اگر روزی تو به قبر من بیایی، با حالتی غم‌انگیز و زار، برای تو کفن‌پوش می‌شوم و با شادی می‌رقصم و برمی‌خیزم.
پیر ودلخسته ز غم همچو بلنداقبالم
بنشین در برمن تا که جوان برخیزم
هوش مصنوعی: ای پیرسال، از غم‌های زندگی خسته‌ایم و از خودم دور شدم. بیایید کنار من بنشینید تا بتوانم دوباره به خودم برگردم و جوانی و سرزندگی‌ام را بازیابم.