گنجور

شمارهٔ ۳۱۶

تعالی الله زجانانی که دارم
ز جانان است این جانی که دارم
به سیر سرو بستانم چه حاجت
از این سرو خرامانی که دارم
به نور ماه وخورشیدم چه خواهش
از این شمع شبستانی که دارم
از آن ترسم که شهری را برد سیل
از این چشمان گریانی که دارم
عجب نی گر بسوزد خشک وتر را
زهجرت آه سوزانی که دارم
به من گفتی که چون بخت تو‌آمد
من این برگشته مژگانی که دارم
بلند اقبال هم گوید ز زلفت
بود حال پریشانی که دارم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تعالی الله زجانانی که دارم
ز جانان است این جانی که دارم
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ است، زیرا این زندگی‌ای که من دارم از محبوبم سرچشمه می‌گیرد.
به سیر سرو بستانم چه حاجت
از این سرو خرامانی که دارم
هوش مصنوعی: نیازی به زیبایی‌های دیگر ندارم، زیرا آنچه که در کنارم هست، کافی و دلنشین است.
به نور ماه وخورشیدم چه خواهش
از این شمع شبستانی که دارم
هوش مصنوعی: چرا از شمعی که در شبستان دارم خواسته‌ای داشته باشم، وقتی نور ماه و خورشید در اختیارم هست؟
از آن ترسم که شهری را برد سیل
از این چشمان گریانی که دارم
هوش مصنوعی: می‌ترسم که به خاطر اشک‌های زیاد من، خسارتی بزرگ به شهری بیفتد و آن را ویران کند.
عجب نی گر بسوزد خشک وتر را
زهجرت آه سوزانی که دارم
هوش مصنوعی: عجب نیست اگر من از دلتنگی و دوری تو، به شدت متاثر شوم و احساساتی شوم که همه چیز را در آتش می‌سوزاند.
به من گفتی که چون بخت تو‌آمد
من این برگشته مژگانی که دارم
هوش مصنوعی: به من گفتی زمانی که قسمت خوب تو سر برسد، من این مژگان پلک را که به حالت ناراحتی دارم، تغییر خواهم داد.
بلند اقبال هم گوید ز زلفت
بود حال پریشانی که دارم
هوش مصنوعی: خوش بختی و شانس هم می‌گوید که حال پریشانی که من دارم، به خاطر موهای تو است.