گنجور

شمارهٔ ۳۱۴

تو راگمان که مناز دوری تو جان دارم
کجا ز هجر تو جان یا به تن توان دارم
مگر نه نی کندافغان وجسم بی جان است
چوآن نیم اگر از دوریت فغان دارم
به اشک سرخ ورخ زرد خویشتن چه کنم
چگونه عشق رخت را به دل نهان دارم
چوتیر قامت وابرو کمان تو را دیدم
از آن بودکه قدی خم تر ازکمان دارم
نه شکوه می کنم از بخت ونه ز جوررقیب
که دارم آنچه به دل درداز آسمان دارم
چگونه روی چمن می شود به موسم دی
ز هجر روی تو من روئی آنچنان دارم
ز پیر میکده دارم لقب بلند اقبال
ببین ز خاک رهش هم به سر نشان دارم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو راگمان که مناز دوری تو جان دارم
کجا ز هجر تو جان یا به تن توان دارم
هوش مصنوعی: تو فکر می‌کنی که من در دوری تو زندگی‌ام را ادامه می‌دهم، اما نمی‌دانی که بدون تو نمی‌توانم زنده بمانم.
مگر نه نی کندافغان وجسم بی جان است
چوآن نیم اگر از دوریت فغان دارم
هوش مصنوعی: آیا نمی‌دانی که من بی‌جان مانند نی هستم؟ اگر از دوری تو فریاد می‌زنم، به خاطر آن است.
به اشک سرخ ورخ زرد خویشتن چه کنم
چگونه عشق رخت را به دل نهان دارم
هوش مصنوعی: با دیدن چهره زرد و اشک‌های سرخ خود چه کنم؟ چگونه می‌توانم عشق تو را در دل پنهان نگه‌دارم؟
چوتیر قامت وابرو کمان تو را دیدم
از آن بودکه قدی خم تر ازکمان دارم
هوش مصنوعی: وقتی قامت و ابروی کمان‌مانند تو را دیدم، متوجه شدم که خودم قدی خمیده‌تر از کمان دارم.
نه شکوه می کنم از بخت ونه ز جوررقیب
که دارم آنچه به دل درداز آسمان دارم
هوش مصنوعی: من نه از سرنوشت ناراضی‌ام و نه از بدی‌های رقیب نالیدم، زیرا آنچه در دل دارم برای من کافی است و به آن امید دارم.
چگونه روی چمن می شود به موسم دی
ز هجر روی تو من روئی آنچنان دارم
هوش مصنوعی: در فصل زمستان، چگونه می‌توانم بر روی چمن بنشینم، در حالی که چهره‌ات را از دست داده‌ام و آنقدر دلتنگ تو هستم؟
ز پیر میکده دارم لقب بلند اقبال
ببین ز خاک رهش هم به سر نشان دارم
هوش مصنوعی: من از پیر میکده، موفقیت و خوشبختی را کسب کرده‌ام. ببین چگونه حتی از خاک راه او نیز نشانی دارم.