شمارهٔ ۳۰۶
پای بند خم آن زلف گره گیر شدم
از جنون عاقبت الامر به زنجیر شدم
این همه چین نه ز پیری است که دارم به جبین
در جوانی ز غم یار چنین پیر شدم
نه ز بسیاری عمر است که پشتم شده خم
قدخمیده چو کمان ز آن قد چون تیر شدم
شد زتاراج غمش ملک وجودم ویران
شکر لله که کنون قابل تعمیر شدم
جان به در بردم از آن خنجر مژگان اول
آخر از ابروی او کشته به شمشیر شدم
دست تدبیر من ازچاره گری کوته شد
تا گرفتار به سرپنجه تقدیر شدم
چون بلنداقبال از بس که خورم خون جگر
بر سر خوان حیات از دل وجان سیر شدم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پای بند خم آن زلف گره گیر شدم
از جنون عاقبت الامر به زنجیر شدم
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و دیوانگی، به زنجیر موهای پیچیدهات در آمدم و در نهایت اسیر شدم.
این همه چین نه ز پیری است که دارم به جبین
در جوانی ز غم یار چنین پیر شدم
هوش مصنوعی: این چین و چروکها به خاطر پیری نیست، بلکه به خاطر غم و درد جدایی یارم است که در جوانی به سراغم آمده و من را اینقدر خسته و ناتوان کرده.
نه ز بسیاری عمر است که پشتم شده خم
قدخمیده چو کمان ز آن قد چون تیر شدم
هوش مصنوعی: به خاطر طولانی بودن عمرم، کمرم کج شده است. اما با این حال، قد من هنوز به زیبایی کمان است و از همین قد زیبا مانند تیری راست شدهام.
شد زتاراج غمش ملک وجودم ویران
شکر لله که کنون قابل تعمیر شدم
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که به جانم وارد شد، وجودم به ویرانی افتاد. اما شکر خدا که حالا توانستهام خودم را دوباره بسازم و ترمیم کنم.
جان به در بردم از آن خنجر مژگان اول
آخر از ابروی او کشته به شمشیر شدم
هوش مصنوعی: من از تاثیر نگاه زیبای او نجات پیدا کردم، اما در نهایت از ابروهایش مانند کسی که به وسیله شمشیر کشته شده، آسیب دیدم.
دست تدبیر من ازچاره گری کوته شد
تا گرفتار به سرپنجه تقدیر شدم
هوش مصنوعی: نمیتوانم کاری از پیش ببرم و تدبیر من به بنبست رسیده است، بنابراین به سرنوشت خود گرفتار شدم.
چون بلنداقبال از بس که خورم خون جگر
بر سر خوان حیات از دل وجان سیر شدم
هوش مصنوعی: از آنجا که سرشار از شوق و امید هستم، به خاطر تلاشها و سختیهایی که کشیدهام، از زندگی و لحظاتش به شدت سیر و راضی شدهام.