گنجور

شمارهٔ ۳۰۳

دست درحلقه آن زلف پریشان کردم
هر چه دل بود در آنبی سروسامان کردم
گرچه هر حلقه آن زلف چو ثعبانی بود
پنجه بی واهمه در پنجه ثعبان کردم
دامن من به مثل کان بدخشان گردید
بسکه خون جگر از دیده به دامان کردم
دست من خسته شد از بس به گریبان زد چاک
یادهرگه که از آنچاک گریبان کردم
همه گفتند که درد تو ندارد درمان
درد خود را ز لب لعل تودرمان کردم
گشته ثابت به حکیمان که بود جوهر فرد
در وجودش ز دهان توچو برهان کردم
قدسیان نام نهادند بلنداقبالم
در ره عشق تو تا ترک دل و جان کردم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دست درحلقه آن زلف پریشان کردم
هر چه دل بود در آنبی سروسامان کردم
هوش مصنوعی: دست در حلقه‌ی آن موهای پریشان کردم و تمام احساسات و عواطفی که در دل داشتم را بی‌سروسامان و بی‌نظم نمودم.
گرچه هر حلقه آن زلف چو ثعبانی بود
پنجه بی واهمه در پنجه ثعبان کردم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه هر یک از حلقه های آن زلف پیچیده و ماری‌گونه است، من بدون هیچ ترسی دست در دست آن مار گذاشتم.
دامن من به مثل کان بدخشان گردید
بسکه خون جگر از دیده به دامان کردم
هوش مصنوعی: دامنم مانند سنگ‌های قیمتی بدخشان شده است، زیرا به‌قدری اشک‌هایم از دلbroken گلویم به دامنم ریخته که آن را زینت داده‌اند.
دست من خسته شد از بس به گریبان زد چاک
یادهرگه که از آنچاک گریبان کردم
هوش مصنوعی: دست من از بس که به گریبانم زدم خسته شده، به یاد هر بار که از چاک گریبانم دست کشیدم.
همه گفتند که درد تو ندارد درمان
درد خود را ز لب لعل تودرمان کردم
هوش مصنوعی: همه گفتند که درد تو درمانی ندارد، اما من درد خود را با لب‌های لعل تو درمان کردم.
گشته ثابت به حکیمان که بود جوهر فرد
در وجودش ز دهان توچو برهان کردم
هوش مصنوعی: حکیمان به این نتیجه رسیده‌اند که در وجود هر فرد، جوهری خاص وجود دارد و من با دلایل خود این را به تصویر کشیدم.
قدسیان نام نهادند بلنداقبالم
در ره عشق تو تا ترک دل و جان کردم
هوش مصنوعی: فرشتگان به خاطر عشق تو، مرا خوشبخت و سرشار از سعادت نامیدند، زیرا به خاطر تو از دل و جانم گذشتم.