گنجور

شمارهٔ ۳۰

برده ای خوابم ز چشم نیمخواب
برده ای تابم ز زلف پر ز تاب
زلف مشکین بر رخت باشد نقاب
یا نهان است آفتاب اندر سحاب
کی کندصورتگری نقاش چین
گر تو از عارض براندازی نقاب
مرغ دل در چنگ زلفت شد اسیر
همچو گنجشکی به چنگال عقاب
برمه رویت هلال ابرویت
هست شمشیری به دست آفتاب
زلف بر روی تو یا برمه عبیر
خوی به رخسار تویا بر گل گلاب
گاه رفتن دل بری از مرد وزن
وقت گفتن جان دهی بر شیخ وشاب
همچوماهی وسمندر ز آه واشک
بی تو گه در آتشم گاهی در آب
خوبرویان گر همه گردند جمع
کس نخواهم جز توکردن انتخاب
از برای بزم وصلت ای صنم
شد دلم از آتش هجران کباب
خانه صبر بلند اقبال را
بی توسیل اشک کرد آخر خراب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برده ای خوابم ز چشم نیمخواب
برده ای تابم ز زلف پر ز تاب
هوش مصنوعی: به خاطر خواب نیمه‌همه که از چشمانت می‌دارم، آرامش و طاقت خود را از دست داده‌ام. زلف پرچین و تاب تو نیز باعث می‌شود تاب و تحملم کمتر شود.
زلف مشکین بر رخت باشد نقاب
یا نهان است آفتاب اندر سحاب
هوش مصنوعی: زلف‌های تاریک و سیاه تو مانند نقابی است که روی چهره‌ات قرار دارد، یا شاید آفتاب در حال پنهان شدن در ابرهاست.
کی کندصورتگری نقاش چین
گر تو از عارض براندازی نقاب
هوش مصنوعی: اگر تو نقاب را از چهره‌ات برداری، چه کسی می‌تواند به زیبایی تو مانند یک نقاش چینی، تصویر بکشد؟
مرغ دل در چنگ زلفت شد اسیر
همچو گنجشکی به چنگال عقاب
هوش مصنوعی: پرنده دل در دام زلف تو گرفتار شده است، مانند گنجشکی که در چنگال یک عقاب به تله رفته باشد.
برمه رویت هلال ابرویت
هست شمشیری به دست آفتاب
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو مانند هلال ابرویت درخشان است و همچون شمشیری است که در دست خورشید قرار دارد.
زلف بر روی تو یا برمه عبیر
خوی به رخسار تویا بر گل گلاب
هوش مصنوعی: موهای تو همچون عطر خوشی است که به چهره‌ات با لطافت خاصی افزوده شده و زیبایی‌ات را دوچندان می‌کند.
گاه رفتن دل بری از مرد وزن
وقت گفتن جان دهی بر شیخ وشاب
هوش مصنوعی: گاهی دل انسان از مرد و زن جدا می‌شود و در آن زمان که جان خود را در گفت‌وگو با شیخ و جوان فدا می‌کند.
همچوماهی وسمندر ز آه واشک
بی تو گه در آتشم گاهی در آب
هوش مصنوعی: مانند ماهی و سمندر، بی تو گهگاهی در آتش و گاهی در آب هستم.
خوبرویان گر همه گردند جمع
کس نخواهم جز توکردن انتخاب
هوش مصنوعی: اگر همه زیبایان دور هم جمع شوند، من فقط تو را انتخاب خواهم کرد و هیچ کس دیگری را نمی‌خواهم.
از برای بزم وصلت ای صنم
شد دلم از آتش هجران کباب
هوش مصنوعی: به خاطر جشن وصال تو، ای معشوق، دل من از درد جدایی به شدت می‌سوزد و مانند کباب در آتش گداخته است.
خانه صبر بلند اقبال را
بی توسیل اشک کرد آخر خراب
هوش مصنوعی: صبر و تحمل من به خاطر نبودنت از بین رفت و به تدریج ویران شد.