شمارهٔ ۲۸۹
ندیده برده دل و دین ز کف جمال توام
نموده شکل هلالی به قدخیال توام
مرا توروزوشب اندر برابر نظری
میان هجر تودرنعمت وصال توام
قسم به احمد مختار و حیدر کرار
بلال قنبر تو قنبر بلال توام
توگلستانی ومن بلبل خوش الحانت
تو آسمانی و من لایری هلال توام
اگر که آب حیاتی است از لبت سخنی است
چوخضر تشنه جامی از آن زلال توام
تو را به حسن سزد دم زنی به یکتائی
که کس نداده و ندهد نشان مثال توام
توانیم که کشی یا کنی ز بندآزاد
اسیر بسته و مرغ شکسته بال توام
فصاحت ار چه مسلم بود مرا به جهان
ولی به وصف توفخرم بس این که لال توام
شنیده ام که مرا خوانده ای بلند اقبال
بودبلندی اقبال از جلال توام
شمارهٔ ۲۸۸: داده شه فرمان که مستان را نمایند احترامشمارهٔ ۲۹۰: من شاهبازم کاین چنین اندر قفس افتاده ام
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ندیده برده دل و دین ز کف جمال توام
نموده شکل هلالی به قدخیال توام
هوش مصنوعی: بیخبر از وجود خود، دل و ایمانم را به زیبایی تو باختهام و صورت من در خیال تو به شکل هلال درآمده است.
مرا توروزوشب اندر برابر نظری
میان هجر تودرنعمت وصال توام
هوش مصنوعی: هر شب و روزم در مقابل توست، در حالی که در میان درد جدایی از تو به نعمت وصال تو فکر میکنم.
قسم به احمد مختار و حیدر کرار
بلال قنبر تو قنبر بلال توام
هوش مصنوعی: به احمد مختار و حیدر کرار قسم میخورم که بلال، قنبر توست و تو هم قنبر بلال.
توگلستانی ومن بلبل خوش الحانت
تو آسمانی و من لایری هلال توام
هوش مصنوعی: تو مانند یک گلستان زیبا هستی و من مانند بلبل خوشصدا که به زیباییهایت میخوانم. تو در آسمانها درخشان و سرشار از نور هستی و من مانند هلال ماهی هستم که در کنار تو قرار دارم.
اگر که آب حیاتی است از لبت سخنی است
چوخضر تشنه جامی از آن زلال توام
هوش مصنوعی: اگر چنانچه آب حیات از لبهای تو است، پس سخنان تو مانند خضر، برایم همچون یک جام زلال و دلپذیر است.
تو را به حسن سزد دم زنی به یکتائی
که کس نداده و ندهد نشان مثال توام
هوش مصنوعی: شایسته است که تو با زیباییات به یکتایی و بینظیری خود اشاره کنی، زیرا هیچ کس مانند تو نیست و نخواهد بود.
توانیم که کشی یا کنی ز بندآزاد
اسیر بسته و مرغ شکسته بال توام
هوش مصنوعی: میتوانیم تو را آزاد کنیم یا خودت اسیر را از بند رها کنی؛ من هم همچون پرندهای هستم که بالهایم شکسته است.
فصاحت ار چه مسلم بود مرا به جهان
ولی به وصف توفخرم بس این که لال توام
هوش مصنوعی: هرچند من در بیان و سخنوری ماهر هستم و در دنیا شناخته شدهام، اما خود را به خاطر این که تو را نمیتوانم وصف کنم، در مقایسه با تو خجالتزده میبینم.
شنیده ام که مرا خوانده ای بلند اقبال
بودبلندی اقبال از جلال توام
هوش مصنوعی: شنیدهام که نام مرا به صدا درآوردهای و این نشانهای از خوششانسی من است؛ چرا که بزرگمنشی و عظمت تو باعث شده که به این جلال برسم.