گنجور

شمارهٔ ۲۸۳

شب فراق تو بیرون نمی روم زخیال
خیال روی توام کرده است همچو هلال
به وصل تو مشتاقم آن چنان ای دوست
که تشنگان وگدایان به سیم وآب زلال
مرا به عمر اگر حظ بود بود زآن خط
مرا به زندگی ار حال هست از آن خال
نظر در آئینه کن تا مثال خود بینی
چنان مدان که تو را نیست درزمانه مثال
زچشم می مفروش این قدر نیی خمار
به پشت مشک مکش این همه نیی حمال
بود به چهر تو آثار جلوه مهدی
بود دو چشم تو آشوب و فتنه دجال
نه در فراق تو ماند قرار در دل من
نه باددرخم چنبر نه آب در غربال
چرا ز هجر خود این قدر می کنی خوارم
اگر زلطف مرا خوانده ای بلند اقبال
به عهدمعتمد الدوله نیست اندر فارس
به غیر زلف تو ومن کسی پریشان حال

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شب فراق تو بیرون نمی روم زخیال
خیال روی توام کرده است همچو هلال
هوش مصنوعی: در شب جدایی از تو، از خیال تو بیرون نمی‌روم. خیال چهره‌ات مرا مانند هلال ماه احاطه کرده است.
به وصل تو مشتاقم آن چنان ای دوست
که تشنگان وگدایان به سیم وآب زلال
هوش مصنوعی: من به وصال تو بسیار مشتاقم، طوری که تشنگان و فقرا به آب و سیم زلال نیاز دارند.
مرا به عمر اگر حظ بود بود زآن خط
مرا به زندگی ار حال هست از آن خال
هوش مصنوعی: اگر در زندگی من خوشبختی باشد، به خاطر آن خطی است که بر چهره‌ام نقش بسته و اگر حال خوشی تجربه کنم، به خاطر آن خال زیبا خواهد بود.
نظر در آئینه کن تا مثال خود بینی
چنان مدان که تو را نیست درزمانه مثال
هوش مصنوعی: به خودت خوب نگاه کن تا ببینی چه کسی هستی، اما فراموش نکن که در این دنیا هیچ کس مثل تو نیست.
زچشم می مفروش این قدر نیی خمار
به پشت مشک مکش این همه نیی حمال
هوش مصنوعی: از چشم می نریز که این مقدار خماری نمی‌آورد. به دوش مشک نکش که این اندازه بار نمی‌کشد.
بود به چهر تو آثار جلوه مهدی
بود دو چشم تو آشوب و فتنه دجال
هوش مصنوعی: در چهره تو نشانه‌هایی از زیبایی و درخشانی وجود دارد که یادآور مهدی (عج) است و دو چشم تو می‌تواند موجب تحولی بزرگ و همچنین عدم آرامش و فتنه‌ای شبیه دجال شود.
نه در فراق تو ماند قرار در دل من
نه باددرخم چنبر نه آب در غربال
هوش مصنوعی: دل من در فراق تو آرامش ندارد، نه مانند بادی که در حلقه‌ای می‌چرخد و نه مانند آبی که در غربال نگه داشته شود.
چرا ز هجر خود این قدر می کنی خوارم
اگر زلطف مرا خوانده ای بلند اقبال
هوش مصنوعی: چرا به خاطر دوری از تو اینگونه بی‌ارزش می‌شوم؟ اگر تو به لطف خود، من را مورد توجه قرار داده‌ای، چرا این حال و روز من است؟
به عهدمعتمد الدوله نیست اندر فارس
به غیر زلف تو ومن کسی پریشان حال
هوش مصنوعی: در فارس به جز زلف تو، کسی دیگر نیست که به من اعتماد داشته باشد و این باعث شده که حال من آشفته باشد.