شمارهٔ ۲۸۱
ای نگار سیم تن ای بی وفای سنگدل
چون دهان خود مرا تا چند داری تنگدل
ای می لعل لبت زنگ دل ما را ببر
زآنکه افتاده است از هجرت مرا در زنگ دل
از نگاهی آهوی چشم تو از چنگش برد
گر ببیند شیر گردون را بود در چنگ دل
من بر آن بودم که دیگر دل به کس ندهم ولی
بردناگه از کفم آن ترک شوخ و شنگ دل
چون بلنداقبال گردد درجهان آسوده حال
هر که را آسوده گشت از فکرنام وننگ دل
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای نگار سیم تن ای بی وفای سنگدل
چون دهان خود مرا تا چند داری تنگدل
هوش مصنوعی: ای محبوب زیبای من، ای سنگدل و بی وفا، چرا تا این حد مرا در تنگنا قرار دادهای؟
ای می لعل لبت زنگ دل ما را ببر
زآنکه افتاده است از هجرت مرا در زنگ دل
هوش مصنوعی: ای شراب سرخ لب تو، غم دل ما را ببر، زیرا هجرت و دوری تو، دلم را به زنگ و درد کشانده است.
از نگاهی آهوی چشم تو از چنگش برد
گر ببیند شیر گردون را بود در چنگ دل
هوش مصنوعی: اگر آهو چشم تو را ببیند، از دست شیر قدرتمند آسمان فرار میکند، چون شیری که دل را در دست دارد، او را میگیرد.
من بر آن بودم که دیگر دل به کس ندهم ولی
بردناگه از کفم آن ترک شوخ و شنگ دل
هوش مصنوعی: من تصمیم داشتم که دیگر هیچکس را دوست نداشته باشم، اما ناگهان آن دختر بازیگوش و دلربا دل من را از دستم گرفت.
چون بلنداقبال گردد درجهان آسوده حال
هر که را آسوده گشت از فکرنام وننگ دل
هوش مصنوعی: وقتی کسی در زندگی موفق و خوشبخت میشود و از آرامش برخوردار است، میتواند از دغدغهها و نگرانیهای مربوط به شهرت و بدنامی رها شود و زندگی خود را بدون فشارهای فکری گذراند.