گنجور

شمارهٔ ۲۷۲

عقل است همچوشمع بر آفتاب عشق
ساقی بیا بده قدحی از شراب عشق
با اینکه عقل پادشه هفت کشور است
دیدم پیاده بود دوان دررکاب عشق
چون جای گنج گشته به ویرانه نیست غم
گر گشته است جان ودل من خراب عشق
خواهم که خون شود دل و بیرون رود ز چشم
چون گشته در میانه دل من حجاب عشق
هر کس نشسته بر دل وجانش غبار غم
آن به که شستشو کندش با گلاب عشق
عشق است عین دوست بود دوست عین عشق
دانی چه گویم آگهی ار از حساب عشق
اقبال من چونخل قد دوست شد بلند
ز الطاف بی نهایت عالیجناب عشق

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عقل است همچوشمع بر آفتاب عشق
ساقی بیا بده قدحی از شراب عشق
هوش مصنوعی: عقل مانند شمعی در برابر نور آفتاب عشق است. ای ساقی، بیایید و جامی از شراب عشق به من بدهید.
با اینکه عقل پادشه هفت کشور است
دیدم پیاده بود دوان دررکاب عشق
هوش مصنوعی: با وجود اینکه عقل فرمانروای همه‌ی جهان‌هاست، دیدم که او در عشق، همچون یک سواره، پیاده و شتابان به دنبال معشوقش بود.
چون جای گنج گشته به ویرانه نیست غم
گر گشته است جان ودل من خراب عشق
هوش مصنوعی: وقتی که جایی پر از گنج و ثروت شده، دیگر غم و اندوهی وجود ندارد، حتی اگر روح و قلب من به خاطر عشق ویران شده باشد.
خواهم که خون شود دل و بیرون رود ز چشم
چون گشته در میانه دل من حجاب عشق
هوش مصنوعی: می‌خواهم که دل به شدت داغ و رنجیده شود و اشک‌ها از چشمانم بریزد، چرا که عشق باعث شده که بین من و محبوبم مانعی ایجاد شود.
هر کس نشسته بر دل وجانش غبار غم
آن به که شستشو کندش با گلاب عشق
هوش مصنوعی: هر کسی که دل و جانش پر از غم و اندوه است، بهتر است که این غبار را با عطر و محبت عشق پاک کند.
عشق است عین دوست بود دوست عین عشق
دانی چه گویم آگهی ار از حساب عشق
هوش مصنوعی: عشق و دوستی به هم وابسته‌اند، به طوری که دوست در واقع تجسم عشق و عشق تجسم دوست است. اگر از عمق و حقیقت عشق بپرسی، به دشواری می‌توان به آن پاسخ داد، زیرا حساب و کتاب آن فراتر از درک معمولی ماست.
اقبال من چونخل قد دوست شد بلند
ز الطاف بی نهایت عالیجناب عشق
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت من به خاطر محبت‌های بی‌پایان عشق، همچون قامت بلند محبوب شده است.