شمارهٔ ۲۷۰
فغان که دل به برم خون شد ازجفای فراق
خدا به داد دل من دهد سزای فراق
روای طبیب مده درد سر مرا وبه خویش
که غیر مرگ نباشد دگر دوای فراق
فراق را نمک ما دودیده کور کند
که تا یکی کشد از هر طرف عصای فراق
اگر فراق بمیرد ز دیده خون باریم
من از برای دل خود دل از برای فراق
بقای هیچ کسی نیست در فنای کسی
ولی بقای دل ما است در فنای فراق
نوای نی عجب امشب به گوش جانسوز است
مگر که نائی ما می زند نوای فراق
فراق یار چو آید ز پیش یار سزد
که درز اشک نمایم نثار پای فراق
قلم بسوخت چوانگشت اندر انگشتم
چوخواستم بنویسم زماجرای فراق
مدام ذکر دلش این بود بلنداقبال
که دور ساز خدایا زما قضای فراق
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فغان که دل به برم خون شد ازجفای فراق
خدا به داد دل من دهد سزای فراق
هوش مصنوعی: آه و زاری که دل من از درد فراق خدا به شدت گرفته است. ای کاش به داد دل من برسد و به من پاداشی دهد که بهای این جدایی را بپردازم.
روای طبیب مده درد سر مرا وبه خویش
که غیر مرگ نباشد دگر دوای فراق
هوش مصنوعی: ای طبیب، درد دل مرا با خودت در میان نگذار؛ زیرا غیر از مرگ، درمان دیگری برای دوری و جدایی وجود ندارد.
فراق را نمک ما دودیده کور کند
که تا یکی کشد از هر طرف عصای فراق
هوش مصنوعی: جدایی و دوری به قدری تلخ و زجرآور است که به قول شاعر، میتواند انسان را به صورت مطلق نابینا کند. در این حالت، دیگر هیچ راه نجاتی وجود ندارد و هر طرفی که به آن نگاه کنیم، درد و رنج جدایی را احساس خواهیم کرد.
اگر فراق بمیرد ز دیده خون باریم
من از برای دل خود دل از برای فراق
هوش مصنوعی: اگر دوری از محبوب از میان برود، من به خاطر دل خود، سرشار از اشک میشوم، زیرا دل تنگی به خاطر دوری، برای من مهمتر است.
بقای هیچ کسی نیست در فنای کسی
ولی بقای دل ما است در فنای فراق
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند با از بین رفتن دیگری باقی بماند، اما دل ما با وجود فراق و جدایی همچنان زنده است.
نوای نی عجب امشب به گوش جانسوز است
مگر که نائی ما می زند نوای فراق
هوش مصنوعی: امشب صدای نی به قدری زیبا و دلسوز است که انگار نی نوازندهای در حال نواختن آهنگی درباره جدایی و دوری است.
فراق یار چو آید ز پیش یار سزد
که درز اشک نمایم نثار پای فراق
هوش مصنوعی: زمانی که دوری محبوب به سر میرسد، سزاوار است که اشکهام را بر پای جدایی نثار کنم.
قلم بسوخت چوانگشت اندر انگشتم
چوخواستم بنویسم زماجرای فراق
هوش مصنوعی: وقتی که خواستم داستان جداییام را بنویسم، قلم به خاطر آتش عشق، مانند انگشتانم سوخت و ناتوان شدم.
مدام ذکر دلش این بود بلنداقبال
که دور ساز خدایا زما قضای فراق
هوش مصنوعی: او همواره دعا میکرد که خداوند حکم جدایی را از ما دور کند.