شمارهٔ ۲۴۹
غم هجران به جان من زد آتش
به مغز استخوان من زدآتش
سراپا سوختم از دوری یار
چرا بر نیستان من زد آتش
حدیثی گفتم از هجران که ناگه
بیانش بر زبان من زدآتش
دهد بر باد تا خاکسترم را
به جان ناتوان من زدآتش
چه خصمی داشت با من دوست کز هجر
چنین برخانمان من زدآتش
به شاخی آشیان کردم چومرغی
فلک بر آشیان من زد آتش
بلند اقبال را دیدم که میگفت
غم هجران به جان من زدآتش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غم هجران به جان من زد آتش
به مغز استخوان من زدآتش
هوش مصنوعی: درد فراق به جانم چنگ انداخته و آتش به عمق وجودم زده است.
سراپا سوختم از دوری یار
چرا بر نیستان من زد آتش
هوش مصنوعی: من از دوری محبوبم به شدت دچار درد و سوزش شدهام، چرا که چرا بر محیط زندگیام آتش زدهاند.
حدیثی گفتم از هجران که ناگه
بیانش بر زبان من زدآتش
هوش مصنوعی: در مورد غم جدایی سخنی گفتم که ناگهان به خاطر آن، در دلم آتش روشن شد.
دهد بر باد تا خاکسترم را
به جان ناتوان من زدآتش
هوش مصنوعی: آتش وجودم را تا مرز خاکستر شدن میکشاند و این حالتی است که از ناتوانی در وجودم احساس میشود.
چه خصمی داشت با من دوست کز هجر
چنین برخانمان من زدآتش
هوش مصنوعی: دوست چرا با من دشمنی کرد و از دل تنگی، اینگونه به ما آسیب زد و آتش به جانمان انداخت؟
به شاخی آشیان کردم چومرغی
فلک بر آشیان من زد آتش
هوش مصنوعی: من در جایی مانند پرندهای لانهگزینی کردهام، اما آسمان بر آشیان من آتش افکنده است.
بلند اقبال را دیدم که میگفت
غم هجران به جان من زدآتش
هوش مصنوعی: دور از یارم، دیدم که خوشبختی با صدایی اندوهناک میگوید که غم جدایی، آتش به جان من زد.