شمارهٔ ۲۴۸
عقل را چندی زمن بیگانه می کردند کاش
ساکنم در گوشه میخانه می کردند کاش
زندگی جاودان تا گیرم از سر بعد مرگ
کاسه فرق مرا پیمانه می کردند کاش
بر فروزد هر کجا شمع عذار آن نازنین
اندر آن محفل مرا پروانه می کردندکاش
تا مگر بر گردنم از زلف زنجیری نهند
این پریرویان مرا دیوانه می کردندکاش
تا به دست آید دل جمعی پریشان همچومن
طره طرار او را شانه می کردند کاش
خال جانان دانه است وطره اودام دل
مبتلای دامم از آن دانه می کردند کاش
زلف اورا مار کردندورخش را گنج حسن
هم بلنداقبال را ویرانه می کردندکاش
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عقل را چندی زمن بیگانه می کردند کاش
ساکنم در گوشه میخانه می کردند کاش
هوش مصنوعی: مدتی عقل را از من دور میکردند، ای کاش مرا در گوشهای از میخانه نگه میداشتند.
زندگی جاودان تا گیرم از سر بعد مرگ
کاسه فرق مرا پیمانه می کردند کاش
هوش مصنوعی: من آرزو میکنم که بعد از مرگ، زندگی جاودانی داشته باشم، و در آن لحظه تنها کاش زندگیام را به مثابهی پیمانهای در نظر بگیرند که از آن مینوشیدند.
بر فروزد هر کجا شمع عذار آن نازنین
اندر آن محفل مرا پروانه می کردندکاش
هوش مصنوعی: هر جا که شمع زیبایی آن معشوق روشن شود، من در آن جمع به مانند پروانه دورش پرواز میکردم. کاش!
تا مگر بر گردنم از زلف زنجیری نهند
این پریرویان مرا دیوانه می کردندکاش
هوش مصنوعی: شاید بر گردنم از موهای شما زنجیری بگذارند و من دیوانه این زیبایی ها شوم. ای کاش!
تا به دست آید دل جمعی پریشان همچومن
طره طرار او را شانه می کردند کاش
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن دلهای پراکنده، همچون تار موهای نازک و بینظم او را شانه میزدند، ای کاش.
خال جانان دانه است وطره اودام دل
مبتلای دامم از آن دانه می کردند کاش
هوش مصنوعی: خال محبوب همچون دانهای است و موهای او بیماران دلی هستند که گرفتار عشق او هستند. ای کاش از آن دانه به دامم میافتادند.
زلف اورا مار کردندورخش را گنج حسن
هم بلنداقبال را ویرانه می کردندکاش
هوش مصنوعی: زلف او مانند ماری است که زیبا و جذاب است. این زیبایی حتی قادر است خوشبختی و شانس بزرگ را خراب کند. کاش این اتفاق نمیافتاد و همه چیز به بهترین نحو پیش میرفت.