گنجور

شمارهٔ ۲۲۹

تا به کی از دوری روی تو باید کرد صبر
شد فغانم رعد وآهم برق وچشمم ز اشک ابر
نیست جز مردن مرا دیگر علاجی از طبیب
چاره درد دلم را رو مده داروی صبر
زنده گردم خیزم از جا وکفن درم ز شوق
گر کسی نام تو را تلقین من گوید بهقبر
اینقدر دانم که هستم عاشق رخسار تو
خواه خوانندم مسلمان خواه ترسا خواه گبر
از مکافات عمل غافل مشوبیمار شد
بر دل من چشم خونخوار تو از بس کردجبر
گفتی ار خواهی وصالم در فراقم صبر کن
در دل تنگ بلند اقبال نبود جای صبر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا به کی از دوری روی تو باید کرد صبر
شد فغانم رعد وآهم برق وچشمم ز اشک ابر
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید به خاطر دوری تو صبر کنم؟ هم فریاد من مانند رعد و برق است و هم چشمانم از اشک، مانند ابر پر آب.
نیست جز مردن مرا دیگر علاجی از طبیب
چاره درد دلم را رو مده داروی صبر
هوش مصنوعی: جز مرگ درمان دیگری برای من وجود ندارد. ای پزشک، درد دلم را درمان نکن و داروی صبر را به من نده.
زنده گردم خیزم از جا وکفن درم ز شوق
گر کسی نام تو را تلقین من گوید بهقبر
هوش مصنوعی: اگر کسی نام تو را در قبرم به زبان بیاورد، به شوق تو زنده می‌شوم و از جای خود برمی‌خیزم و کفن از تنم کنار می‌زنم.
اینقدر دانم که هستم عاشق رخسار تو
خواه خوانندم مسلمان خواه ترسا خواه گبر
هوش مصنوعی: من می‌دانم که به چهره تو عشق ورزیدم، چه مرا مسلمان بنامند، چه ترسا و چه گبر.
از مکافات عمل غافل مشوبیمار شد
بر دل من چشم خونخوار تو از بس کردجبر
هوش مصنوعی: از عواقب اعمال خود غافل نباش، زیرا نگاه تاریک و خون‌آلود تو بر دلم تأثیر گذاشته است و این به خاطر آن است که به من ظلم کرده‌ای.
گفتی ار خواهی وصالم در فراقم صبر کن
در دل تنگ بلند اقبال نبود جای صبر
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به وصالم برسی، در دوری‌ام صبر کن. اما در دل تنگ و پر از حسرت، جایی برای صبر وجود ندارد.