گنجور

شمارهٔ ۲۲۷

زد سر زلف خود آن دلبر که اکنون دل ببر
هر که جان دارد به تن از دست اوچون دل ببر
دلبری آموخت لیلی از نگار من که گفت
پرده را از روی بردار وز مجنون دل ببر
از غم زلفت دلم در قید حسرت شد اسیر
چهره بنما قید حسرت را ز پر خون دل ببر
گفت اسرار الهی در لبم باشدنهان
گفتمش ز آن گفتمت کز لعل میگون دل ببر
گفت درایران وتوران دل دگر نگذاشتم
گفتمش کز کوه قاف ور بع مسکون دل ببر
مست چون گردی ز می از ماه گردون دل بری
ناز کم کن باده زن ازماه گردون دل ببر
گفتم ازوصل قدت طبع بلند اقبال تو
کوتهی دارد بگفت از طبع موزون دل ببر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زد سر زلف خود آن دلبر که اکنون دل ببر
هر که جان دارد به تن از دست اوچون دل ببر
هوش مصنوعی: دلبر زیبایی که با زلف‌هایش دل‌ها را می‌رباید، اکنون کسی را که جانش در تنش است، به چالش می‌کشد. هر که به او دل ببندد، باید منتظر دل‌بردن‌های او باشد.
دلبری آموخت لیلی از نگار من که گفت
پرده را از روی بردار وز مجنون دل ببر
هوش مصنوعی: لیلی به عاشقش یاد داد که چگونه دلربایی کند و به او گفت که پرده را کنار بزند و دل مجنون را برباید.
از غم زلفت دلم در قید حسرت شد اسیر
چهره بنما قید حسرت را ز پر خون دل ببر
هوش مصنوعی: از نگرانی و حسرتی که به خاطر زیبایی موی تو دارم، قلبم به زنجیر حسرت افتاده است. لطفاً چهره‌ات را نشان بده و این زنجیر حسرت را از دل پرخونم بگیر.
گفت اسرار الهی در لبم باشدنهان
گفتمش ز آن گفتمت کز لعل میگون دل ببر
هوش مصنوعی: گفتم که رازهای خدا در حرف‌هایم پنهان است، و برای توضیح این موضوع به او گفتم که از دل میگون، جواهراتی می‌چشم.
گفت درایران وتوران دل دگر نگذاشتم
گفتمش کز کوه قاف ور بع مسکون دل ببر
هوش مصنوعی: در ایران و توران دیگر دل و احساسی برایم باقی نمانده است. به او گفتم که اگر از کوه قاف پایین بیایی، می‌توانی دل مرا بربایی.
مست چون گردی ز می از ماه گردون دل بری
ناز کم کن باده زن ازماه گردون دل ببر
هوش مصنوعی: وقتی مستی مثل گردی که از شراب به دست می‌آید، از زیبایی‌های آسمان دل ببر و کم نگذار در ناز و زیبایی خود، باده بنوش و از زیبایی‌های آسمانی بهره‌مند شو.
گفتم ازوصل قدت طبع بلند اقبال تو
کوتهی دارد بگفت از طبع موزون دل ببر
هوش مصنوعی: گفتم از وصال قامت تو، سرنوشت تو کوتاه است؛ او گفت از دل موزون تو می‌برم.