گنجور

شمارهٔ ۲۲۵

پرده را از روی خود انداخت یار
وزنگاهی کار ما را ساخت یار
بود شب تاریک ومن گم کرده راه
دستگیرم شد مرا بشناخت یار
دل چو سیم و خودچو زر بیغش شدم
بسکه درکوره غمم بگداخت یار
نیست دل را غیر تسلیم و رضا
بر سر دل هر چه آرد تاخت یار
خواست دلگرمم به سر بازی کند
ورنه کی این نرد را می باخت یار
ساقیا بردار و در پیمانه کن
این بهی کاندر قدح انداخت یار
با همه پستی بلند اقبال شد
چون به حال زار دل پرداخت یار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پرده را از روی خود انداخت یار
وزنگاهی کار ما را ساخت یار
هوش مصنوعی: یار با برداشتن پرده از روی خود، توجه ما را جلب کرد و به یک نگاه، زندگی ما را دگرگون ساخت.
بود شب تاریک ومن گم کرده راه
دستگیرم شد مرا بشناخت یار
هوش مصنوعی: در شب تاریک و سردی که گم شده بودم و راه را نمی‌دانستم، یارم به کمکم آمد و مرا شناخت.
دل چو سیم و خودچو زر بیغش شدم
بسکه درکوره غمم بگداخت یار
هوش مصنوعی: دل من مانند سیم نرم و لطیف شده است و خودم هم مانند طلا خالص و بی‌نقص گشته‌ام. علت این Transformation این است که در کوره‌ی غم و درد خود به شدت ذوب و تغییر شکل یافته‌ام.
نیست دل را غیر تسلیم و رضا
بر سر دل هر چه آرد تاخت یار
هوش مصنوعی: دل هیچ گزینه‌ای جز تسلیم و پذیرش ندارد و هر چه که یار بر دل بیاورد، باید در برابر آن تسلیم باشد.
خواست دلگرمم به سر بازی کند
ورنه کی این نرد را می باخت یار
هوش مصنوعی: دل من خواسته که در بازی عشق سرگرم شود، وگرنه یار هرگز این بازی را نمی‌باخت.
ساقیا بردار و در پیمانه کن
این بهی کاندر قدح انداخت یار
هوش مصنوعی: ای ساقی، بزن و این نوشیدنی را در جام بریز، چرا که یار در این قدح قطره‌ای از خود نثار کرده است.
با همه پستی بلند اقبال شد
چون به حال زار دل پرداخت یار
هوش مصنوعی: با وجود تمام ناملایمات و فراز و نشیب‌های زندگی، وقتی یار به وضعیت اندوهبار دل توجه کرد، سرنوشت تغییر پیدا کرد.