شمارهٔ ۲۱۷
از آن زمان که تو را شیوه دلبری گردید
قسم به جان تودل از برم بری گردید
مگر به قد تودل داشت الفتی زازل
که همچو قدتوشکلش صنوبری گردید
چه حکمت است که هر کس بدید چشم تورا
ز دردعشق تو بیمار بستری گردید
اگر که زلف تو داود نیست پس از چیست
که شغل اوگه و بیگه زره گری گردید
هزار شکر که ما راستم کشی است شعار
شعار تو به جهان چون ستمگری گردید
تو آن مهی که چوبرداشتی ز چهره نقاب
خجل به پیش رخت مهر خاوری گردید
نه مشتری به رختشد همی بلنداقبال
ستاره روی تورا دید ومشتری گردید
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از آن زمان که تو را شیوه دلبری گردید
قسم به جان تودل از برم بری گردید
هوش مصنوعی: از وقتی که شیوه عاشقانهات را یاد گرفتی، قسم به جانم، دل من از کنار تو دور شد.
مگر به قد تودل داشت الفتی زازل
که همچو قدتوشکلش صنوبری گردید
هوش مصنوعی: آیا ممکن است به خاطر قد و قامت تو، عشق و علاقهای در دل زال به وجود آمد که او را نیز همچون تو به شکلی زیبا و شکیل تبدیل کرد؟
چه حکمت است که هر کس بدید چشم تورا
ز دردعشق تو بیمار بستری گردید
هوش مصنوعی: چه حکمت عجیبی است که هر کسی که به چشمان تو نگاه میکند، به خاطر عشق تو دچار درد و بیماری میشود و در بستر رنج میافتد.
اگر که زلف تو داود نیست پس از چیست
که شغل اوگه و بیگه زره گری گردید
هوش مصنوعی: اگر موهای تو مانند زلف داود نیست، پس چرا وقتی تو در این حالت هستی، همه دیوانگی و شیدایی به پا میشود؟
هزار شکر که ما راستم کشی است شعار
شعار تو به جهان چون ستمگری گردید
هوش مصنوعی: به خاطر هزاران نعمت، از تو سپاسگزارم که باعث شدی صداقت و راستی ما در این دنیا حفظ شود، حتی زمانی که ستمگری و ظلم بر جهان حاکم شده است.
تو آن مهی که چوبرداشتی ز چهره نقاب
خجل به پیش رخت مهر خاوری گردید
هوش مصنوعی: تو مانند ماهی هستی که با برداشتن حجاب از چهرهات، باعث شدهای تا عشق و زیباییات همچون نور خورشید درخشان شود.
نه مشتری به رختشد همی بلنداقبال
ستاره روی تورا دید ومشتری گردید
هوش مصنوعی: نه مشتری (سیارهای) از زیبایی تو غافل شد و ستاره خوشبختی تو را مشاهده کرد و تحت تأثیر قرار گرفت.