گنجور

شمارهٔ ۲۱۵

گفتم که چرا طبع تو ازمن بری آید
گفتا به نظر عشق تو چون سرسری آید
گفتم که کنی قیمت یک بوسه به جانی
گفت ار کنم از چرخ ششم مشتری آید
گفتم به جفا چشم توچون طره تو نیست
گفتا نه زهر تیره دلی کافری آید
گفتم که در آفاق ندیدم چون تودلبر
گفتا نه زهر سیم بری دلبری آید
گفتم که دگر همچو تو فرزندکس آرد
گفتا پدر ومادر او گر پری آید
گفتم چو توهرگز نبود جلوه طاووس
گفتا روشم هم نه ز کبک دری آید
گفتم که به عشق توام اقبال بلند است
گفتا که به زلفم هوسش همسری آید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتم که چرا طبع تو ازمن بری آید
گفتا به نظر عشق تو چون سرسری آید
هوش مصنوعی: به او گفتم چرا احساس تو نسبت به من تغییر کرده است، او پاسخ داد که عشق تو برای من همچون یک نگاه گذرا است.
گفتم که کنی قیمت یک بوسه به جانی
گفت ار کنم از چرخ ششم مشتری آید
هوش مصنوعی: گفتم که ارزش یک بوسه را بگویی، گفت اگر بخواهم این کار را بکنم، باید از گردش ششم سیاره مشتری خبری ببرم.
گفتم به جفا چشم توچون طره تو نیست
گفتا نه زهر تیره دلی کافری آید
هوش مصنوعی: گفتم که چشمانت به اندازه‌ی زیبایی موی تو نیست، او در پاسخ گفت نه، بلکه زهر دل تیره‌ای است که از کافر بودن می‌آید.
گفتم که در آفاق ندیدم چون تودلبر
گفتا نه زهر سیم بری دلبری آید
هوش مصنوعی: گفتم که در جهان هیچ کس مانند تو را ندیدم. او پاسخ داد که نه، تو فقط زهر سیم را دیده‌ای و زیبایی دلبرانه را نشناخته‌ای.
گفتم که دگر همچو تو فرزندکس آرد
گفتا پدر ومادر او گر پری آید
هوش مصنوعی: گفتم دیگر کسی را نمی‌توان مانند تو به دنیا آورد. او پاسخ داد که اگر پدر و مادرش فرشته باشند، ممکن است چنین فردی به دنیا بیاید.
گفتم چو توهرگز نبود جلوه طاووس
گفتا روشم هم نه ز کبک دری آید
هوش مصنوعی: گفتم که مانند تو هیچ‌کس زیبایی ندارد. او جواب داد که روش من هم از کبوتر و بلبل بهتر نیست.
گفتم که به عشق توام اقبال بلند است
گفتا که به زلفم هوسش همسری آید
هوش مصنوعی: گفتم که عاشق توام و شانس بزرگی دارم. او پاسخ داد که به خاطر زیبایی موهایم، کسانی هستند که خواهان من می‌شوند.